هی کافه چی
دستور بده
سیگار بیاورند
مشروب و پاسور هم...
و مردهای هرز را دور میز من جمع کن ...
... ... بگو بنوازند..............
.
.
.
شاید غیرتی شد و برگشت

این روزها نیاز بیشتری دارم
به دوست داشتن
به دیده شدن
به اینکه من باشم و بوسه
من باشم و آغوشی برای اشکهایم
من باشم و دستهایی که موهایم را نوازش کند
بگذار راحت بگویم
این روزها
به تو
نیاز بیشتری دارم

انتظار ، نغمه خیس نگاه انسانهایی است که زندگیشان بوی تنهایی می دهد ...

“پایِ “معرفت میاد وسط

“دستِ “خیلیا کوتاه میشه...

خوشبختي ما تو سه جمله خلاصه شده
تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي با سه جمله ديگه زندگيمون رو تباه مي کنيم
حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

کسی بودی که نجاتم دادی،فرسنگ ها ازت دورم وگرنه دستانت را به خاطر محبتی که در حقم کردی می بوسیدم...

انقدر تبلیغ کِــــرِم حلزون رو پخش کردن که آدم هر وقت حلزون می بینه دوست داره بره یه امضا ازش بگیره
.
........... khande bazar ..........
.
داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه
اونوقت داداش من وقتی می ره بیرون شلوارکشو قایم می کنه که نکنه من بپوشمش!
.
........... khande bazar ..........
.
طرف می ره خواستگاری واسه پسرش. پدر عروس می گه:
آقازاده دانشگام میرن؟ طرف می گه: مسافر گیرش بیاد چرا که نه!
.
........... khande bazar ..........
.
به هر حال بررسی که می کنم می بینم تنها کسی که به من نخ داد، قرقره بود
.
........... khande bazar ..........
.
یعنی با این شانسی که من دارم اگه دختر به دنیا میومدم
تو جهل عربستانی ها به دنیا میومدم زنده به گورم میکردن

تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست ...!!

در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست.ولی در نماز پایان است.شاید این بدین معناست که پایان نماز،آغاز دیدار است....

یه وقتایی سکوت علامت رضایت نیست...
طرف داره فکر می کنه، چطوری بگه ناراضیه
که به کسی بر نخوره!