ساره زن پاکدامن

شاید تا حالا این داستانو نشنیده باشید

داستان حضرت ابراهیم و همسرش ساره

روزی حضرت ابراهیم همراه چندی از یاران و همسرش به راه می افتن

که به سفری برن

و در مسیر از کشور مصر هم رد میشدن

پادشاه مصر فردی ظالم بود

که خودش رو مالک همه زنان زیبا روی میدونست

وقتی حضرت ابراهیم و یارانش از اون کشور رد میشدن

پادشاه دستور داد همسر حضرت ابراهیم رو براش بیارن تا کنیزش بشه

ساره مثل هیچ کدوم از زنهایی که تا حالا پیش پادشاه می آوردن نبود

اون یه زن مسلمان و پاک دامن بود

و مثل زن های دیگه خودشو واسه پادشاه نمی آراست و فاحشگی نمیکرد

پادشاه دستور داد که ساره رو براش آماده کنن تا به کنارش بیاد

اما ساره قبل از اینکه پادشاه بیاد وضو میگرفت و دعا میکرد

اون موقع بود که پادشاه نمیتونست حتی یک قدم هم به طرف ساره بیاد و نزدیکش بشه

چند بار به همین شکل گذشت و پادشاه حتی نتونست دستشو به لباسهای ساره بزنه

وقتی این اوضاع رو دید عصبانی شد و دستور داد که این شیطان رو از اینجا ببرید

چون همه زنهایی که تا بحال دیده بود خودشون با ناز و اشوه به طرف پادشاه می اومدن

فکر میکرد که اونها فرشته ن و ساره یک شیطان

در حالی که زنان دیگه **همخونه** ای بیش نبودن و ساره فرشته ی به تمام معنا بود

در آخر پادشاه از حضرت ابراهیم عذر خواهی کرد و حتی برای تشکر کنیزی به اونها هدیه داد

نظرتون درباره این داستان چیه؟

چی ازش دستگیرتون شد؟