دیوار کاربران


mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۰۱/۲۱

کار دل در تار زلفش از پریشانی گذشت
ره چنان رفتم که کارم از پشیمانی گذشت
ماجرای عمر مارا گر بخواهی از نخست
روز در حیرت بشب شد...شب به حیرانی گذشت...

CR7777777
CR7777777
۱۳۹۳/۰۱/۲۰

با سلام خدمت شما دوست گرامي
خوشحال ميشم اگر عطر دل انگيزه حضورتون رو در اين بلاگ حس کن
و همچنين اگر نظري در موردش داشتين رو با ما به اشتراک بزارين
http://www.hamkhone.ir/member/29649/blog/view/102641/
متشکرم

Pouya11
Pouya11
۱۳۹۳/۰۱/۲۰

پسره آلومینیوم بزنی دوره دماغش 15 تا کانال دیجیتال رو بدون پارازیت میگیره
بعد استاتوس داده: به ارواح جدم نیستی در حدم!

00arminkarimi
00arminkarimi
۱۳۹۳/۰۱/۲۰

ایا میدانید اگه بدبختی شاخ و دم داشت همینک من یک غول بیابونی بودم؟

Pouya11
Pouya11
۱۳۹۳/۰۱/۲۰

به قلبم گفتم: چرا خوابم نمیبرد؟ این بی خوابی ها از کجاست؟
جواب داد: زر مفت نزن؛ ادای آدمای دلشکسته رو هم درنیار!
یادت رفت بعد از ظهر عین خرس قطبی خوابیدی؟
جوابش منطقی بود کاملا
قلبمم اعصاب نداره
قلبمونم بیشعور شد رفت!

Ahmad1990
Ahmad1990
۱۳۹۳/۰۱/۱۹

این پیاز قرمزا جوری اشک آدمُ درمیاره
که آدم به شک میفته نکنه کسی مرده و به آدم نمیگن

Ahmad1990
Ahmad1990
۱۳۹۳/۰۱/۱۹

وقتی یه رازیو بهم میگن و بعد میگن فقط تو میدونی
انقدر خوشحال میشم که دوست دارم برم واسه همه تعریفش کنم

Ahmad1990
Ahmad1990
۱۳۹۳/۰۱/۱۹

ایرانسل ، ساعت 7 صبح:
تنها با 500 تومان برنده خودروی بی ام و باشید
ایرانسل ، ساعت 2 ظهر :
تنها با 250 تومان از تیم محبوبتان حمایت کنید
ایرانسل ، ساعت 12 شب :
شما یک آهنگ پیشواز رایگان برنده شدید.هنوز دیر نیست برای شرکت در قرعه کشی.تنها با 100 تومان
ایرانسل ، ساعت 4 صبح :
به من بگو پس با اون 5000 تومنی که امروز خطت رو شارژ کردی میخوای چیکااااااااااااار کنی !؟

Ahmad1990
Ahmad1990
۱۳۹۳/۰۱/۱۹

آبادانیه زنگ میزنه ب اوباما میگه:
میخوایم با شما بجنگیم!
اوباما:چند نفرید؟
آبادانی: مو و دوتا کوکام و سه تا پسر عاموهام
اوباما : شما 6نفرید،ما 5میلیون سربازیم،چطور با ما میجنگید !؟
آبادانی : فکر میکنوم جواب میدم
بعد از چنددقیقه تماس گرفت و گفت :
ما نمی جنگیم
اوباما : ترسیدید !؟
آبادانی : نه ولک ، جا برا دفن 5 میلیون نفر نداریم

hadi2008jjg
hadi2008jjg
۱۳۹۳/۰۱/۱۹

کاش می شد تا افق پرواز کرد

حل مشکل را به عشق آغاز کرد

کاش می شد شعرماندن را سرود

با ظهورت یک غزل اعجاز کرد

کاش می شد لحظه های عشق را

بی ریا و با نگاه ابراز کرد.

خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی

دلتنگی ارزانی خودت . . .