دیوار کاربران


Nazy
Nazy
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

بلاگ جدیدم
خوش حال میشم نظر بدین.

________________________________
http://www.hamkhone.ir/member/27164/blog/view/115684--/

Nazy
Nazy
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

بلاگ جدیدم
خوش حال میشم نظر بدین.

________________________________
http://www.hamkhone.ir/member/27164/blog/view/115684--/

Nazy
Nazy
۱۳۹۳/۰۲/۲۴

به آیینه نگاه میکنم …
لبخند میزنم …
لبخند نمیزند …

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۰۲/۲۳

√ روز مرد , پسر , پدر مبارک

http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/115480/


asal100
asal100
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم ،
دنیــــــــامو می سازم
تقــــــــــــــــــــدیم به همه باباهای دنیا خصوصا بابای نازومهربونم خودم

http://www.hamkhone.ir/member/9469/blog/view/114605

خوشحال میشم سر بزنین

asal100
asal100
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم ،
دنیــــــــامو می سازم
تقــــــــــــــــــــدیم به همه باباهای دنیا خصوصا بابای نازومهربونم خودم

http://www.hamkhone.ir/member/9469/blog/view/114605

خوشحال میشم سر بزنین

H1367
H1367
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

یه وقتایی خودمو بغل میکنم
و میگم:غصه نخور دیوونه
من که باهاتم.

Mohammadhadiyeganeh
Mohammadhadiyeganeh
۱۳۹۳/۰۲/۱۸

هنوز یادم هست. اِنگار همین دیروز بود که دیدمش. توی آن خیابان خلوت و سوت و کور که الآن جای سوزن انداختن هم نیست. لخت و عور بی هیچ اِبایی ایستاده بود کنار پیاده رو. توی همان دکه ای که حالا طلافروشی های شهر هم برای داشتنش سر و دست می شکنند. هیکل ترگل ورگل و خوشتراشش با آن رانهای سفید و گرد ، چنان ست و یکدست بود که دلم را برده بود. زل زده بود توی چشمهایم و جلوی آن همه رفیق و آشنا دلربایی می کرد. کثافت وقتی بخودش می رسد و موهایش را می زند چقدر تو دل برو است. خجالت نمی کشید. اصلاً انگار هیچ ترسی از این کار نداشت. انگار داشت باهام حرف می زد. انگار می گفت:
– بیا ... بیا اینجا خوشگله ... بیا باهات دارم ...
طوری آغوش باز کرده بود و خودنمایی می کرد که نزدیک بود برای لحظه ای عنان اختیار از کف بدهم و بدومو بغلش کنم. اصلاً یک جورایی بغل کردنی هم بود. بی خیالش شدم و سرم را پایین گرفتم و با خودم گفتم:
– ای بابا ... ما را چه به این کارها...
خواستم دور شوم که احساس کردم با صدایی که شبیه هیچ صدای دیگری توی دنیا نیست ، صدایم می زند. انگار خیالاتی شده بودم. سرم را برگرداندم. اما نه. حقیقت داشت. انگار قرار بود من هم از آنهایی باشم که توانسته است او را حتی برای لحظه ای کوتاه بغل کند. دوست داشتم با تمام قدرتی که دارم به خودم فشارش دهم و به سینه ام بچسبانمش. حسی بهم می گفت دارد (( نرخ )) می دهد. عددی چهار رقمی را روی سینه های برجسته اش زده بود. انگار می توانستم او را برای یک شب هم که شده به خانه ببرم و دور از چشم بچه ها و مادر بچه ها حالی به حولی کنم و بقول رفقا چند سالی جوان شوم. بالاخره این چیزها یک جور نیاز است. نمی شود که سرکوبش کرد. اصلاً اگر این نیازها ارضاء نشوند ، آدم می میرد. باور کنید ؛ جدی می گویم.
با دستپاچگیِ خاصی لبخندی زدمو برای لحظه ای کوتاه لمسش کردم. تن سردی داشت اما مطمئن بودم شب سردم را حسابی داغ می کند. با مردی که توی دکه بود کمی چانه زدمو به توافق رسیدیم. حالا دیگر آن زیبای نازنین که برای همه ناز و ادا در می آورد ، مال من بود. آن هم دربست و اختصاصی.
به خانه ام بردمش و همه چیز را آماده کردم. بالاخره آدم باید این جور موقع ها حواسش جمع باشد. امکان داشت وسط معرکه مهمانی چیزی بیاید. نباید می گذاشتم گندش بالا بیاید. مادر بچه ها این کار را ناپسند می دانست. توی خفا آن هم از این کارها؟!... اگر می فهمید حسابی قاطی می کرد و آن وقت تکه بزرگه ام گوشم بود...
موقعش که شد بدن لطیف و زیبایش را که هنوز هم لطافتش را بر نوک انگشتانم حس می کنم ، به آرامی و با دقت خاصی برگرداندم...
ذغال ها هم دیگر داغ شده بود. به سیخش زدمو کبابش کردم!!... عجب مرغ خوشمزه ای بود!!!...
گمانم با این گرانی دیگر نتوانم چنین لذتی ببرم!... اصلاً این مرغ های هورمونیِ پاپتیِ امروزی کجا و آن خوش اندام های چشمدرآورِ قدیمی کجا!...

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۰۲/۱۷

√ (شخصی) ....

http://www.hamkhone.ir/member/6095/blog/view/113693--/


Kaveh33
Kaveh33
۱۳۹۳/۰۲/۱۶

برای یک رابطه دو طرفه خوب چندین تا فاکتور مثبت لازم و ضروری میباشد:
1صداقت دو طرفه
2 دوست داشتن دو طرفه
3محبت و گرم برخورد کردن دو طرفه
4 احترام متقابل
5 درک عملی شرایط و نیازهای متقابل. ( قابل توجه : در این مورد فقط حرف زدن شفاهی کفایت نمی کند)
6 در کنار هم بودن و ساپورت متقابل در شادیها و غمها...
7 اعتماد و اطمینان متقابل بهم دیگه داشتن تحت هر شرایطی . ( قابل توجه : وقتی یه نفر چندین ماه به سمت یه نفر مخاطب خاص میرود معنیش چیه؟! لطفا مارو هم راهنمایی بفرمایید تا جاهل نمیریم!
8 ریلکس برخورد کردن دو طرفه
9 برای همدیگه وقت گذاشتن
10 فیلم و شو و نمایش بازی "نکردن "
11 " زرنگی نکردن" دو طرفه
12 ساده لوح نپنداشتن متقابل
13 احترام گذاشتن به سلیقه های متقابل
14 در جواب ابراز احساسات خیلی گرم و از ته دل... طاقچه بالا نگذاشتن و سرد و بی میلی جواب ندادن!!!
15 کنایه نزدن متقابل
16 ببخشیدا ببخشید اینطوری مینویسم " خر فرض نکردن متقابل "
17 با دست پس نزدن و با پا پیش نکشیدن
18 غرور کاذب نداشتن
19 گذشت و فداکاری دو طرفه
20 ابراز حس دوست داشتن رو به حساب منظور داشتن ، نگذاشتن!!!
و صدها فاکتور دیگر............................................................................. که الان از حوصلم خارجه..............................................................................................

قابل توجه آقایون و خانمهای محترم که رک و راست میخوان باهم رابطه داشته باشند:
تموم اون بیست آیتم و خورده ای را اگه همه واقعا رک و راست و حسینی بخوان رعایت کنن تظمینی میگم هیچ رابطه ای منجربه شکست نمیشه مگه اینکه یه طرف قضیه از اولش بپیچون باشه که در اون صورت طرف روراستش معجزه هم بکنه هیچ کاری نمیتونه بکنه...!!!