دیوار کاربران


dada1animal
dada1animal
۱۳۹۳/۰۳/۱۹

dadaanimal

$سلام داداشیا$/$سلام آبجیا$
منتظرم!!!!!!!!!!!
**************************
چه راحت می زنید تهمت -گناهست
دلم از رنج تهمت ها سیاهست
***************************
تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
*****************************
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی

به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی

نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
*******************************
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی

نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی
********************************
تهمت(تنها بلاگ امید)
داداامید..........................s

zeynab100
zeynab100
۱۳۹۳/۰۳/۱۷

http://www.hamkhone.ir/account/blog/edit/121819/
چهلمین بلاگم با موضوع تنهایی خوشحال میشم سری بزنین

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۰۳/۱۴

نمیدانم؟ کـُجـا ؟ کـِی ؟ کـُدام روز ؟ چـه شـد ؟ کـه یـادت از دَستـم افـتـاد و حـاصِلَش تمـام ِ زمـین خـوردن هـایـم اسـتـــ ! دلم می خـواهـد آرام صـدایتـــ کنـم :

" اللّهُمـَّ یـا شـاهـِدَ کُـلِّ نـَجْـوى "

و بـگـویـم :تـو خـود ِ آرامـشی و من خـود ِ خـود ِ بیـقـراری . . .

zeynab100
zeynab100
۱۳۹۳/۰۳/۱۴

http://www.hamkhone.ir/account/blog/edit/121190/
ممنون میشم کمکم کنین با نظرتون

๓คh๓໐໐໓
๓คh๓໐໐໓
۱۳۹۳/۰۳/۱۰

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهان را با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین

زمین و آسمانرا

واژگون ، مستانه میکردم .

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۳/۰۱


anisa19
anisa19
۱۳۹۳/۰۲/۲۳

دیشب اومدم خود کشی کنم رفتم از سوپر سره کوچمون تیغ خریدم رفتم نشستم تو حموم، وقتی که اومدم تیغ رو بکشم رو رگم یه هو دیدم که خودمون تو حموم تیغ داریم اینقدر اعصابم خورد شد که هیچی دیگه، خود کشی نکردم! (از دفتر خاطرات یک خسیس

rosva
rosva
۱۳۹۳/۰۲/۲۲

مُهِـمـ نیـس اَز بیـروטּ چِطـُور بـﮧ نَظَـر میـامـ
ڪسـایے ڪـﮧ בَرونَمـُ مـے بینَـטּ واسَمـ ڪـافیـﮧ...
واسـﮧ اونـایـے هَمـ اَز ظـآهِرَمـ قـِضـاوَتـ مـے ڪُنـَטּ
פـَرفـے نَـבارَمـ،
هَمـوטּ بیـروטּ بِمـونَـטּ
واسَـشوטּ بَســﮧ... عـ ـآره

anisa19
anisa19
۱۳۹۳/۰۲/۲۲

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺩﯼ ، ﻗﺼﺎﺑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺍﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺵ ﺳﺮ ﺑﺒﺮﺩ

ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺎﺑﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﺶ ﮐﻨﯽ

ﺑﺎ ﮔﻮﺷﺘﺶ ﮐﺒﺎﺏ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ ، ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺩﻩ ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻩ ﺭو

ﺧﻮﺏ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﮐﻠﻪ ﺑﺎﭼﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﭘﻮﺳﺘﺸﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺒﺮ

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ. ﺑﺎ ﻣﺪﻓﻮﻋﺶ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﮐﻮﺩ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ

ﻭ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻫﺎ ﺭو ﺑﺰﺍﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍ ﮔﺮﺑﻪ

ﺧﺪﺍ ﺣﻔﻈﺖ ﮐﻨﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﺳﺖ

ﺧﺎﻧﻤﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺳﻮﭖ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻪ !

ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻩ ﻳﻪ ﻧﮕﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﯿﮕﻪ :

ﭘﺪﺭ ﺳﮓ ﻳﻬﻮ ﺻﺪﺍﻣﻢ ﺿﺒﻂ ﮐﻦ ﺑﺰﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﮓِ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺖ ﺩﻳﮕﻬﻬﻪ

miki
miki
۱۳۹۳/۰۲/۲۰

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن

این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند

آن روزها مال باخته می شدی

و این روز ها دلباخته . . .