دیوار کاربران


enrique
enrique
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

دستم از دست تو دور

این شروع ماجراست

روز و شب هفته و ماه
قصه های غصه هاست

بودن اینجا که منم

مرگ بی چون و چراست
همه چی از بد و خوب

قصه رنگ و ریاست
تو که نیستی از خودم بیخبرم

کی بیاد و کی بشه همسفرم

peyman6969
peyman6969
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

میخوام اون سیب قرمز بالای درخت باشم در دورترین نقطه

دقت کن ، رسیدن به من آسون نیست ؛ اگه همتشو نداری ، آسیبی به درخت نزن !
+5

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

اكنون كه ديگر نيستم مرا ببخش!

اكنون كه از ياد برد ه اي با تو زيسته ام مرا ببخش

مرا ببخش اگر نامت را زياد مي خواندم

و يا اگر زياد در پيش تو مي ماندم

آنقدر كه حوصله ات را سر ميبردم ..

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

اكنون كه مرده ام مرا ببخش

اكنون كه عاشقم مرا ببخش

ببخش مرا به خاطر تمام لبخند هايت كه عاشقم كرد

و به خاطر تمام اشكهايم كه گرفتارت كرد

ببخش اگر آنقدر با تو هم درد شدم تا درد هايت زياد شد

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

ببخش مرا كه براي نگاهت كافي نبوده ام

ببخش اگر دستانم ،

براي نگاه داشتنت كوچك بود

ببخش مرا اگر در قلبم جا شدي

و ديگر براي هيچ جا نبود

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است...

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است...

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...

گزيده ای از قصيده آبی خکستری سیاه

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

از من دیگه خسته شدی؟

آره بدجور زده شدی؟

ندیدی حال و روزمو؟

که هی میگی برو برو

اشکامو یادت نمیاد؟

غصه دارم خیلی زیاد

از تو چیزی بر نمیاد

خوب اینطوری دلت میخواد

که من باشم تو تنهایی

می خوای تو عشق رویایی

بهم زدی یه حرفایی

بهتر که باشه جدایی

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

در دو چشمش گناه می خندید

بر رخش نور ماه می خندید

در گذرگاه آن لبان خموش

شعله یی بی پناه می خندید

شرمنک و پر از نیازی گنگ

با نگاهی که رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه کردم و گفت

باید از عشق حاصلی برداشت

سایه یی روی سایه یی خم شد

در نهانگاه رازپرور شب

نفسی روی گونه یی لغزید

بوسه یی شعله زد میان دو لب

FCbarcelona
FCbarcelona
۱۳۹۳/۰۱/۱۸

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم

جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم

قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این

اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین

قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم

دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم

می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور

برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور

روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم

دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم