دیوار کاربران


sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

طرفو تو پوست خر قایم کردن از کوه و جنگل ردش کردن قاچاقی رسوندنش ترکیه از اونجا رفته ۶ ماه کمپ پناهجوها ۳ بار پلیس دستگیرش کرده باز فرار کرده آخر خودشو رسونده انگلیس هنوز دو ماه نشده میره بفرمایید شام میگه تنها آرزوم اینه همه باهم برگردیم ایران

jo0jo0
jo0jo0
۱۳۹۲/۰۷/۱۵

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....

sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۷/۱۴

ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪپسرای ﺍﻻﻥ ﮔﻔﺖ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺗﻮ ﻣﺚ ﻗﻨﺪ ﻭ ﻧﺒﺎﺗﻲ،ﺍﻣﺎ . . .
ﻓﺘﻮﺷﺎﭘﻲ ﻓﺘﻮﺷﺎﭘﻲ

sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۷/۱۴

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺒﺎﺵ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ .
ﺑﻮﺱ ﺑﻮﺱ
.
.
.
.
.
.
ﭘﻼﮐﺎﺭﺩﻫﺎﯼ 13 ﺁﺑﺎﻥ

o__O
o__O
۱۳۹۲/۰۷/۱۳

چشم...
چشم...
دو ابرو...
چقدر خدا برای کشیدنت آواز خواند،زیبای من!

http://www.hamkhone.ir/member/4000/blog/view/56705/

*(FoR AntiLove008)*

VaReSh
VaReSh
۱۳۹۲/۰۷/۱۳

فـردا بـاز هـم مـي خـنـدم ...

تـنـهـا امـروز...

از دنـده ي راسـتـ دلـشـوره بـيـدار شـده ام ...

نـه بـهـانـه مـي گـيـرم نـه حـرفـم مـي آيـد ...

jo0jo0
jo0jo0
۱۳۹۲/۰۷/۱۰

ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ

ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ …

ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ

ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــﺎﻥ

ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ

ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ

ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ ….

ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ

ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ ..

sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۷/۰۶

..دور سفره بودیم که یه دفعه از اشپزخونه یه کبریت پرت شد وسط سفره..همگی یه نگاهی به هم کردیم و به خیال اینکه یکی از خودمون اینکارو کرده زدیم زیر خنده .هنوز دو دقیقه نگذشته بود که ...
**
بلاگ جن ادامه ی داستان فصل ششم ثبت شد
منتظر نظرت هستم

sarina69
sarina69
۱۳۹۲/۰۷/۰۴

دیدم که میگم...

ﭘﺴﺮ :ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟
.
.
.
....
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮ: ﻭﺍﺍﺍﯼ ﺧﺴﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ ، ﻧﻔﺲ ﺗﻮ
ﮐﺠﺎﯾﯽ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
ﭘﺴﺮ :ﻣﻦ ﭘﺎﺭﮎ، ﭘﺸﺘﻪ ﺳﺮﺗﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﻭﻝ ﮐﻦ ... :

sara1373
sara1373
۱۳۹۲/۰۷/۰۴

باغبانی پیرم که بجز گلها از همه دلگیرم... کوله ام غرق غم است آدم خوب کم هست... بعضیا مثل شما تاج سرن...
for you+5