دیوار کاربران


restar
restar
۱۳۹۳/۰۶/۱۱



29

tanha20
tanha20
۱۳۹۳/۰۶/۱۰

تنهایی ام را کســی شریک نیست

مطمــــئن باش

دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیــچ

به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد

شایـــد کــه تنهایی هایم

خودش از تنهایی دق کنــــد..

0Arta
0Arta
۱۳۹۳/۰۶/۰۹

شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟ روباه از بالای عینکش یه نگاه

جدی کرد و گفت : از وقتی که بفهمی همه چی به خودت بستگی داره ...

+5

shabgardetanha
shabgardetanha
۱۳۹۳/۰۶/۰۹

انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند

و آن شخص برایش یک غریبه باشد

می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۶/۰۹

سعی کن قسمی زنده گی کنی که وقتی رفتی ، تنها تو بخندی ودیگران همه گریه کنند !! ؛

+5

babk
babk
۱۳۹۳/۰۶/۰۸

ما آدمها هميشه صداهاي بلند را ميشنويم ، پر رنگها رو ميبينيم و كارهاي سخت را دوست داريم ، غافل از اين كه خوبها آسون ميان ، بيرنگ ميمونن و بي صدا ميرن ...

redroze
redroze
۱۳۹۳/۰۶/۰۸

بیا و عاشقم باشـ … ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ

ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ ﺩﻟﯿــﻞ خنده هایم باشید

ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ ﺳــﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﺑــﻪ سراغم بیایی ﺑــﻌﺪ ﺑﮕــﻮﯾــﯽ
خانوم ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ برایتان بمیرم

ﻭ مــن بگویمـ
ﺑﺒــﺨﺸﯿـﺪ اقا نمیشود

ناامیدی را در چشمانتــ ببینم
دستم را بهـ پشتــ قفلــ کنم
سرم را کجـ کنم ، نگاهتــ کنم و بگویم
ﺁﺧــﻪ ﺷﻤـــﺂ ﺑـــﺂﯾــﺪ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﻣــَـﻦ ﺑـــﺂﺷﯿـــﺪ
ﻣـــﯽ ﺷــﻮﺩ شیطنتهایمــ را بفهمید

ﻣـــﯽ ﺷـــﻮﺩ باشی و بیخیال نبودنــ ها شوی
ﻣــﯿﺸــﻮﺩ ﻧَﻔـَﺴـَﻢ باشید اقـــــــــــا...

redroze
redroze
۱۳۹۳/۰۶/۰۸

احساساتِ بی اعتبار

دنیا هم به رُخَت می کشد تناقض را وقتی که مهر با بی مهری آغاز می شود و پاییز با ظاهر فریبنده اش مرگ تدریجی را زیبا جلوه می دهد و تو عاشقانه به مرگ برگ ها و سقوط شان لبخند می زنی و با صدای خرد شدنشان از لذت ارضا می شوی و لحظه به لحظه بیشتر فراموش می کنی که خرده های زیر پاهایت روزی بوی نفس می داد!
دنیا بی رحمی را به زیبا ترین شکل به تو دیکته می کند و تو آرام آرام به صدای خرد شدن علاقه نشان می دهی و به لِه کردن و عبور کردن..

و عشق ورزیدن را از اینجا یاد می گیری!
باید سطحی نگر باشی تا دنیا برایت دوست داشتنی شود، تا عشق را قبول کنی و عاشق شوی.
دقیق که باشی محکوم می شوی به سخت گیری.
منطقی که باشی انتظار می رود که منعطف باشی و همیشه همه چیز را خوب درک کنی و بتوانی با تصمیم هایی که برایت گرفته می شود کنار بیایی.
عمیق که نگاه کنی می بینی عشق از همان ابتدا بوی جسد می داد و صدای خرد شدن!
تو هر روز به بدترین شکل های ممکن توسط معشوق به قتل می رسی زمانی که عشق تکرار مکررات می شود و بارها و بارها عاشق شدن را با دیگری و دیگران تجربه می کنی..
عشق مثل یک بازی تکراری که جذابیتش را از دست داده است برایت چَرَند می شود وقتی که می فهمی ژولیِت دومین تجربه ی عشقیِ رومئو بود..!
شاید هم خط بکشی روی تمام اعتقادی که به عشق داشتی و حذف شوی از این بازی مزخرف و پوزخند بزنی به عشق زمینی و اسطوره هایش هنگامی که می دانی یوسف به زلیخا دل می داد در حالی که زنش از معاشقه با او باردار بود..!
این توانایی در تو ایجاد می شود که حقیقتِ عاشقانه ترین داستان ها را به چندش آورترین حالت به قلم بکشی درست مثل فرهادی که دغدغه ی برداشتن کوه به امید وصال را داشت و شیرینش دلهره ی شب زفاف در آغوش دیگری..!!!!

چقدر منطق دوست داشتنی و معتبر می شود وقتی با چشم هایت می بینی که احساسات بدون هیچ دلیل قانع کننده ای تغییر می کند و دوست داشتن از بین می رود به همان سادگی که به وجود می آید!
باید باور کنی عشق به راحتی درون چشمان معشوقی که اشک هایت را ندیده گرفت ضایع می شود و شاید همان زمان که برای فرار از گرفتن دستانت غرورت را لابه لای انگشتانش مچاله می کرد فاتحه ی عشق برای همیشه خوانده شد.

redroze
redroze
۱۳۹۳/۰۶/۰۸

هی خوب من....!
.
.
.
.
.
.
.
شرمنده ام که هنوز از دلتنگی ات نمرده ام....

redroze
redroze
۱۳۹۳/۰۶/۰۸

تــــــــــــــــــو!!!!

آدم بی بازگشت گریه ها!
از یاد نبر که ساده نویسی ساده دلی نیست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهی گریه ها در دفترم مینویسم: بـــــــــــــــاز میگـــــــــــــــردی
به ساده دل بودنم نخند!

اشتباه مشترک همه شاعران این است
که پیشگویان خوبی نیستند!!!