دیوار کاربران


mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

به قـــولِ حسین پناهی:
پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر …
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست…

pouia
pouia
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺩﻭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻧﯽ :
ﺷﻨﺒﻪ : ﺟﻤﻌﻪ ! ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ؟
ﺟﻤﻌﻪ : ﻧﻪ ﺷﻨﺒﻪ ! ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ؛ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ !!!

arash7492
arash7492
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!

تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم!

در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟؟؟!!!!

جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!

saharjojobala
saharjojobala
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

خسته ام، از تظاهر به ایستادگی

زور که نیست

دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم

و با لبخندی مسخره وانمود کنم که

همه چیز رو به راه است

زور که نیست...

اصلا دیگر نمی خواهم بخندم

می خواهم لج کنم

با خودم با همه ی دنیا !!!

چقدر بگویم فردا روز دیگریست!!!

و امروز بیاید و مثل هر روز باشد

siahsiah
siahsiah
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

من یک مردم و
زن بودنت را به رخم نکش !!!
اینجا در میان این همه گرگ های مرد نما،
من شانه هایم را برایت کوه کرده ام.
تو اشک میریزی و راحت میشوی و من،،،
هر روز بغضم ، پوست می اندازد.
آری من مردم.
من از سلاله آدمم،
و چه زود تاریخ کهنه می شود.
من از بهشت برای چه رانده شدم؟
من حرف خدای خویش را برای چه زمین تهادم؟
هان؟
من از بهشت و نعمت هایش گذشتم،
تا تو را به آرزوی سیب برسانم.
من همان مردم !!
من همانم که به خاطر وسوسه شیطانیت،
پی خروج از بهشت را به تنم مالیدم.
من مرد وسوسه های توام...
دیگر زنانگی ات را به رخم نکش،
سیب گواه همه این مردانگی من است...

siahsiah
siahsiah
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

انتظار رسم دیدن و شنیدن ترانه های توست زمزمه آهنگ هایی که هنوز نساخته ای ونگرانی برای دردهایی که هنوز نکشیده ای
انتظار یعنی بیا این جاده مال توست انتهایش کوچه باغی است پر از گوشهای شنوا و دل های کهنه
انتظار یعنی تو...

+5

dida
dida
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

نامم را پدرم و نام خانوادگیم را اجدادم انتخاب کردن ،دیگر بس است راهم را خودم میخواهم انتخاب کنم.

CyrucTheGreat
CyrucTheGreat
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

زیر بارون راه نرفتی
تابفهمی من چی میگم
تو ندیدی اون نگاه رو
تا بفهمی از کی میگم.

چشمای اون زیر بارون
سر پناه امن من بود
سایه بون دنج پلکاش
جای خوب گم شدن بود

تنها شب مونده و بارون
همه ی سهم من این بود
تو پرنده بودی من سرو
ریشه هام توی زمین بود

اگه اون رو دیده بودی
با من این شعر رو می خوندی
رو به شب دادمی کشیدی
نازنین ! چرا نموندی ؟

حالا زیر چتر بارون
بی تو خیس خیس خیسم
زیر رگبار گلایه
دارم از تو می نویسم

تنها شب مونده و بارون
همه ی سهم من این بود
تو پرنده بودی من سرو
ریشه هام توی زمین بود


+5

mehrdad5000
mehrdad5000
۱۳۹۲/۱۰/۱۷

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه کفش فردارو ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامه فردا ها رو تا زد و رفت...
زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلها زدو رفت
.............رفت!!!