دیوار کاربران


vareshbaran
vareshbaran
۱۳۹۳/۰۸/۱۸

بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی
که
قرار بود
تکیه گاهت باشد…

sharloot
sharloot
۱۳۹۳/۰۸/۱۸

از اين همه درخت زبان بسته

برگي باقي نمي گذارد

بادي كه تو

در جهانم كاشته اي...



»یاسین نمکچیان

tanhaa21
tanhaa21
۱۳۹۳/۰۸/۱۸

بخـنــد

هــرچـنــد

غـمـگینــی

بـبخــش

هــرچـنـد

مـسکینـــی

فـرامـوش کــن

هــرچـنــد

دلــگیــــری

زیستــن اینــگــونـــه زیـبـاسـت ...

بخنـــد

ببخــش

و فرامـوش کـــن

هــرچـنــد میدانم ...

آســـان نــیســـت.

5+

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۸/۱۷

چرا همه مـے گویند چون مـےگذرَد غمـے نیس

چرا هیچکس نمـے گوید تا بگذرَد " درد" کمـے نیست...

+5

8metri16
8metri16
۱۳۹۳/۰۸/۱۷

معلم نفست و شاگرد وجدانت باش تا به سعادت برسی(ارسطو)

،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،مهـــــــربـــــــون بــــــــــــــاش،،،،،،،،

sharloot
sharloot
۱۳۹۳/۰۸/۱۷

جایت را با دیگری پُر میکنند احساس … سیری چند؟؟!
آدم هــای عجیبـــی دارد اینجــا !
دوستــی هــایشان نـــاگهانی ســت
دلبستــن شـــان غریـــب است و رفتــن شان آشنـــا …!


niloofaraaneh
niloofaraaneh
۱۳۹۳/۰۸/۱۷

روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید از او پرسید تو برای چه اینجا قدم میزنی و از چه نگهبانی میدهی ؟
سرباز دستپاچه جواب داد : قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم !
لویی ، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست ؟
افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم !
مادر لویی او را صدا زد و گفت : من علت را میدانم ، زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود...!
و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند !

فلسفه ی عمل تمام شده ، ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد !
روزانه چه کارهای بیهوده ای را انجام می دهیم ، بی آنکه بدانیم چرا ؟
آیا شما هم این نیمکت را در تغذیه خود ، روان خود ، خانواده خود ،
اعتقادات دینی خود و جامعه مشاهده میکنید...؟؟


امروز و هرروزتان پر از آگاهی و بینش

sharloot
sharloot
۱۳۹۳/۰۸/۱۶

شیرجه های نرفته
گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند.

»آلبر کامو

tanhaa21
tanhaa21
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

غصه نخور...
تو خدایی داری...که بزرگ است بزرگ...
که به قول سهراب درهمین نزدیکی ست...
ای دل کوچک من...
بگذار غم و غصه ببارد...
شـــــاید...
اینبار خـــدا میخواهد...
که...
پس از بارش غم و پس از خواندن نامش هر دم...
آســـــمان دل تو صاف شــــود...
و نگاهت به هــــمه اهـــل زمین پـــــاک شود...
شاید این بار خـــدا می خواهد که خودش چتـــــر "تـــــو"باشد...
که بـــمانی...
نـــــروی...

ودگــر بار نگویی...
سهــــــــراب...
قــایقـــت جـــا دارد...

5+

MYRA_AMIR
MYRA_AMIR
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

عشق در ذات انسان است

نمی توان آنرا انکار کرد

انسان همواره عاشق است



آخر هفته خوب و زیبایی داشته باشید

+