دیوار کاربران


babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

خداوند در قران میفرماید:

ما از جنس و نوع خود شما برایتان جفت آفریدیم تا

با او انس گرفته و در کنار هم با آرامش خاطر زندگى کنید

و مودت و محبت در دلهاى شما نسبت به همدیگر قرار دادیم

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۱۰

کلافه ام از حس ناسپاس بودنم ، وقتی دیدم پسر معلولی خطاب به خدا یش گفت :

خدایا شکرت ، مرا در مقامی خلق کردی که هر کس مرا می بیند تو را شکر میکند ؟

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

تو کز نجابت صدها بهار لبریزی
چرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی ؟

ببین! سراغ مرا هیچ‌کس نمی‌گیرد
مگر که نیمه شبی، غصه‌ای، غمی، چیزی

تو هم که می‌رسی و با نگاه پُر شورت
نمک به تازه ‌ترین زخم‌‌هام می ‌ریزی

خلاصه حسرت این ماند بردلم که شما
بیایی و بروی، فتنه برنینگیزی

بخند! باز شبیه همیشه با طعنه
بگو که: آه! عجب قصه‌ی غم‌انگیزی

بگو که قصد نداری که اذیتم بکنی
بگو که دست خودت نیست تا بپرهیزی

ولی... ببین خودمانیم مثل هر دفعه
چرا به قهر، تو از جات برنمی‌خیزی ؟

نشسته‌ای که چه؟ یعنی دلت شکست؟ هم‌این ؟
ببینمت... ولی انگار که اشک می‌ریزی

عزیز گریه نکن، من که اولش گفتم:
تو از نجابت صدها بهار لبریزی

Artaan
Artaan
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

ﮔـﺎﻫـی ﺍﻳـﻨـﮑـﻪ ﺻـﺒـﺢ ﻫـﺎ

ﺩﻟـﺖ ﻧـﻤـﻲ ﺧـﻮﺍﺩ ﺑـﻴـﺪﺍﺭ ﺑـﺸـﻲ

ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻧـﺸـﻮﻧـﻪ ی ﺗـﻨـﺒـﻠـی ﻧـﻴـﺴـﺖ !

خسته ﺍی ﺍﺯ ﺯﻧـﺪﮔـی …!

ﻧـﻤـی ﺧـﻮﺍی ﻗـﺒـﻮﻝ ﮐـﻨـی ﮐـﻪ ﻳـﮏ ﺭﻭﺯِ ﺩﻳـﮕـﻪ ﺷـﺮﻭﻉ ﺷـﺪﻩ …

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

بعضی ها انقدر سیب زمینی و خیار و بادمجون رو کلفت پوست میکنن که آخرش فقط یاد و خاطرش می مونه )

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

راستی خدا

دلم هوای دیروز را کرده

هوای روزهای کودکی را

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم

الفبای زندگی را

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند

دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

هر چه میخواهید بکشید

این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو

دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم

آن را نچینم

دلم میخواهد …

می شود باز هم کودک شد؟؟

راستی خدا!

دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۹

روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند#

همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند#

ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند#

گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند#

آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند#

عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند#

خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد#

عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد#

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

چه هاشا تقه ایی بر در نخورده

چه آیا زنده اییم یا جون سپرده

چه هاشا صحبتی حرفی کلامی

که جزء به رفته ماییم ما نمونده

عجب بالا و پایین داره دنیا

عجب این روزگار سرد با ما

ی روز دورو ورم صد تا رفیق بود

من و امروز ببین تنهای تنها

خیال کردم که این گوشه کنارا

یکی داره هوای کار ما را

یکی غمگین میون دلسوز ما هست

نداره آرزو آزار ما را

عجب بالا و پایین داره دنیا

عجب این روزگار سرد با ما

ی روز دور ورم صد تا رفیق بود

منو امروز ببین تنهای تنها

تنهای تنها

تنهای تنها

تنهای تنها

تنهای تنها

47atena
47atena
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

مترسک گريه نکن !
تو هم مثل من چوب سادگيت را خوردی !
به دار آويخته شدی به خاطر شکم پرستی ملخ ها !
بد درديست چوب کار کسی را خوردن !
مترسک به چوبی تکيه کردی که چوبه ی دارت شد !
سادگی کردی !

babk
babk
۱۳۹۳/۰۲/۰۸

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .