هرچه میروم نمی رسم…

گاهی فکر میکنم نکنه من باشم...

اون کلاغ آخرقصه ها

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کرمش داد من مسکین داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد...

زنه ميره پيش کارشناس خانواده، ميگه: اقاي دکتر، شوهر من خيلي ماهه، خيلي خوبه. چجوري ازش تشکر کنم؟؟
کارشناس: شوهرتون تو کار خونه بهتون کمک ميکنه؟
زن: بله، هميشه.
کارشناس: براتون کادو ميخره؟
زن: بله، خيلي زياد
کارشناس: هرچيزی که لازم داريد براتون تهيه ميکنه؟
زن: بله اقاي دکتر
کارشناس: شما رو مسافرت ميبره؟
زن: بله
کارشناس: نياز نيست ازش تشکر کنيد. همين الان طلاق بگيريد!!!!
زن: واه، چرا؟
کارشناس: چون ما مردا تا ريگی تو کفشمون نباشه، انقد خوب نمیشیم

من فلج به دنيا اومدم ولى به زندگى اميد داشتم تا اينكه سرطان گرفتم و شش ماه بعد فهميدم ايدز دارم ..
از وقتيكه تو آزمايش آخرم فهميدم ديابت دارم كاملا دپرس شدم ..

تا اينكه
.
.
.
.
.
.
.

كفش تن تاك خريدم ! !
ديگه از ايدز و سرطان خبرى نيست تازه سهميه ورود به المپيك تو رشته دوى استقامت هم گرفتم
مرســــی تن تاک

http://www.hamkhone.ir/member/31682/blog/view/89818/ کی واست غصه میخورد؟؟؟کی تو رو به عشق رسوند؟؟؟؟؟ بلاگ جدیدمه خوشحال میشم از حضورت در داخل وبلاگم مر30

یکی از دو راهی های سخت زندگی وقتیه که

بعد از امتحان نمی دونی جزوتو پرت کنی بیرون یا نگه داری برا ترم بعد !

پینکیو کجایی ...!

این روزها دماغ ها کوچکتر میشوند ...

و دروغ ها بزرگتر ..!

زندگــے را دور بـزن . . .

و آنگـــاه که بر اوج بلنـــدترين قلـــه ها رسيدے

لبخنـــد خـــدا را نثـــار تمام سنگ ريزه هايــے کن

که پايـت را خراشيـــدند . . . !

گاهی جلوی آیینه می ایستم ... خودم را در آن می بینم...

دست روی شانه هایش می گذارم...

و می گویم:چـــــــه تحملی دارد دلت...

+5