ضربان قلبم رو روی خنده های تو تنظیم کردم...

بخندی تا زنده بمونم

نفس بده که برایت نفس نفس بزنم...

نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم...

مرا اسیر خودت کرده ای دعایی کن...

که آخرین نفسم در این قفس بزنم...

غزل غزل بیاد تو، قدم قدم فدای تو

نفس نفس برای تو، منم همش بیاد تو...

دوست داشتن از جایی شروع میشه که ضربان قلبت با دیدنش غیر طبیعی بزنه
“حس قشنگیه”

ذره ای از اقیانوس آرامت را به من ببخش
شاید آرامم کند
مدتی ست در دلم طوفانهاست !

از رادیو دست میکشم
موجی زیباتر از موهای تو نخواهم یافت !

قسم به شکیب همیشه بی هوش
باران تنها ، آن خانه به دوش
نادر و مکر زیور سیاه پوش
به خال بیتا ، زخم کیانوش
مگر بمیرم کنمت فراموش !

انگشت نمای هر دو عالم بشوم / دیوانه تر از همین که هستم بشوم
تا عشق تو هست و لذت خواستنت / این فرض محال است که آدم بشوم

زن نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم
از قبیله زلیخا آمده ام
آنقدر عشقت را جار می زنم تا خدا برایم کف بزند

تمام قلب تو
به من نمی رسه
همین که یادمی
برای من بسه