بلاگ كاربران


  • مرد

  •   زشت است که توی غزلش مرد بگرید هربار که یک قافیه آورد بگرید این هدیه ی عشق است به دیوانه که باید با درد بخنداند و با درد بگرید غربت فقط این است که شخصی وسط جمع آرام بیاندیشد و خونسرد بگرید زشت است که آدم دلش از هیچ بگیرد زشت است که هر وقت هوس کرد بگرید زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر با آمدن واژه ی برگرد بگرید زشت است، ولی زشت تر این است که…
  • مـــــــــــــــــــــــــرد

  •   زشت است که توی غزلش مرد بگرید  هربار که یک قافیه آورد بگرید  این هدیه ی عشق است به دیوانه که باید  با درد بخنداند و با درد بگرید  غربت فقط این است که شخصی وسط جمع  آرام بیاندیشد و خونسرد بگرید  زشت است که آدم دلش از هیچ بگیرد  زشت است که هر وقت هوس کرد بگرید  زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر  با آمدن واژه ی برگرد بگرید  زشت است، ولی زشت تر …
  • باران

  • پشت این پنجره باران قشنگی ست گلم حال من ، حالِ پریشانِ قشنگی ست گلم قبل از آنی که بیایی چه کـــویری بودم زندگی با تو چه گلدان قشنگی ست گلم سرنوشت من و تو از روز ازل تعیین شد فال ما داخل فنجان قشنگی ست گلم حاضـــرم بندهء چشمان سیاهت باشم توی چشمان تو شیطان قشنگی ست گلم یوسفم ! بوی تو کافی ست مرا ، این دنیا با حضور تو ،چه کنعان قشنگی ست گلــم …
  • یادمان باشد اگر ... !!؟

  • یاد من باشد فردا دم صبح    جور دیگر باشم    بد نگویم به هوا،  آب ، زمین    و فراموش کنم،  هر چه گذشت    خانه ی دل،  بتکانم ازغم    و به دستمالی از جنس گذشت     بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل    مشت را باز کنم، تا که دستی گردد    و به لبخندی خوش    دست در دست زمان بگذارم   &nb…