sarakhanum
۱۳۹۲/۱۰/۱۰
این روزها که می گذرد
هرروز احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا میزند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور ، مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز که ناگزیر می آید
آن روز ، پرواز دستهای صمیمی
در جستجوی دوست آغاز می شود
روزی که دست خواهش ، کوتاه
روزی که التماس گناه است
و زانوان خسته ی مغرور
جز پیش پای عشق
با خاک آشنا نشونـد
روزی که سبز ، زرد نباشد
گلها اجازه داشته باشند
هر جا که دوست داشته باشند، بشکفند
دلها اجازه داشته باشند
هر جا که نیاز داشته باشند، بشکنند
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گم شده در مه!
ای روزهای سختِ ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد
هر روز، در انتظار آمدنت هستم!
|