دیوار کاربران


NewLorD
NewLorD
۱۳۹۲/۱۱/۱۹

در چشم های یک دیگر خیره می شویم

و از یاد می بریم

دستان هم را ... !

زمین می چرخد ،

جاده می رود ،

و ما را

_ که دست هم را رها کرده ایم _

دور می کند .

_SahaR_
_SahaR_
۱۳۹۲/۱۱/۱۹

ﺍﮔﺮ ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ %1 ﻣﻦ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ ﮐﺴﻲ ﻫﺴﺘﻢ ؟
ﺧﺐ ﺭﻭ ﺩﺭﻭﺍﺳﻲ ﻧﮑﻦ ﻋﺰﻳﺰﻡ ^_^
ﺑﻴﺎ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﻦ :/
ﯾﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻻﯾﮏ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﺸﻴﻨﻴﻢ ﭘﺎﻱ ﻣﻴﺰ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ
ﻏﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺸﻪ ( ._.)
ﻋﺼﺮ !! ﻋﺼﺮ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻭ ﺭﺍﻳﺰﻧﻴﻪ ^_^

amitis_love
amitis_love
۱۳۹۲/۱۱/۱۹

+5

ida20
ida20
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

ahange pfeto gpsh kardam ziba bood

yasin1365
yasin1365
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

♛ .. خُـבایـــ ـ ــ ـ ــا .. ♛

!! .. مـَטּ عـــاشـــق بــرنــــامـﮧ ریزیتــــمـ .. !!

، .. هـر وقـتـ میگمـ בیگـه بــבتـر از ایـن نمیشــﮧ .. ،

||| .. یـﮧ اتفــاق بـבتــر مـے افتـﮧ .. |||

× .. کـﮧ بـﮧ غلـط ڪـرבن مـے افتـــمـ .. ×

+5......

maryam1982
maryam1982
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

maryam1982
maryam1982
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

samiranice
samiranice
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

رو پاکــت سـيـگـار مينويسن :

دخانيات ، عــامــل اصلي سرطانـــ و براي سلامتي زيـــان اور است !

کاش يکي هم روي کارتــــ پستالهاي عــاشــقـــونــه ي ما مينوشت :

عشق ، عـامـل اصلي تنهاييــ و براي قلبـ ضــرر دارد...

sarakhanum
sarakhanum
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

http://www.hamkhone.ir/member/18474/blog/view/84010--/

اینطور نمیشود

باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد

غــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودمــ نیست.....

بلاگه جدید زدم ...حتما بیا سر بزن

miladsj
miladsj
۱۳۹۲/۱۱/۱۷

شباوقتی ک بیداری,خداهم با تو بیداره
تاوقتی ک نخوابی تو,ازت چش ورنمیداره
ازاون بالامیادپایین,
خدامی‌گیره دستت روخدا میدونه تو قلبت,چه اندازه تو غم داری
خدامیدونه تودنیا,چه چیزی روتوکم داری
خدانزدیک قلب توسـت,بایک آغوش واکرده
نذارپلکاتوروی هم,اگه قلبت پره درده
خدارومیشه حسش کرد,توی هرحالی که باشی
فقـط بایدتوبایادش,توی هرلحظه همراه شی
+5