دیوار کاربران


amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۱/۲۰

با همه چیز کنار آمده ام

جز باورِ جمله ی آخرِ تو که چیزی بینمان نبوده

دلت که گرفته باشد

شادترین آهنگ ها روضه خوانی میکنند

شلوغ ترین مکان ها ، تنهاییت را به رخت می کشند

و شادترین روزها برای تو غمگین ترین روزهاست

دلت که گرفته باشد نغض می شود همه قانون ها

mojiBnD
mojiBnD
۱۳۹۲/۱۱/۱۲

از روے کینــه نیــسـت اگــر خـَنجــر بــه سـینــه ات مــے زننــد
ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو
دل مــــے برنـد!

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۰/۲۵

مقدس ترین جای دنیاست...

اتاق تنهایی هایم...

وقتی...

با نیت تو خلوت می کنم...

Iman161
Iman161
۱۳۹۲/۱۰/۲۴

تازگیا مد شده میگن عشقت رو ول کن بره...

اگه برگشت مال خودته..!

اگه برنگشت از قبل مال تو نبوده..!

خو لامصب مگه کفتر بازیه..!

والااااا

UnknownPoet
UnknownPoet
۱۳۹۲/۱۰/۲۳

طرف لکنت زبون داشته.زنگ میزنه اورژانس که بیان جنازه ی همسايشو ببرن!
میگه:اااالو اااوورجانس ،این ههههمسسسایمووون ممممرده!
یه آمبولانس میفرررررستین؟!
…طرف میگه: آدرستون؟!
یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد میگه: ظظظظظ!
… … … طرف میگه :ظفر منظورته ؟
میگه: نننننننـــنه!
طرف فکر میکنه سرکاره قطع میکنه!
۲هفته بعد همین اتفاق میفته بازم طرف میگه :آدرستون؟
باز زبونِ یارو بند میاد میگه: ظظظ
ظ!
طرف میگه ظفر؟ میگه: ننننه!
باز مامور اورژانس فکر میکنه سرکاره قطع میکنه!
۳! ماه رد میشه،باز طرف زنگ میزنه میگه:
اااااووووورژانس، این هههمسایمون ممممرده محلللمون بوی گند
گررررررفته یه آمبولانس بببفرستیییین!
طرف میگه :آدرستون؟!
باز زبون یارو بند میاد میگه: ظظظظ!
از اونور میگن :آقا منظورت ظفره؟!
طرف میگه :آآآآررررره آآآآشغااااال؛
آآآآررره کککککثافت
ککشووووندم آورددددمش ظفر ببییییا بببرش


5+

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۰/۲۱

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند اموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد وچاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
باوجود سوزو سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد ورنج وکار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود وتفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

AMIR9334
AMIR9334
۱۳۹۲/۱۰/۱۹

حرفهای زیادی بلد نیستم...

تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید...

از عشق چیزی نمیدانم اما دوستت دارم

کودکانه تر از انچه که فکر میکنی

amiraliyas
amiraliyas
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

کاش می دانستی ما را مجال آن نیست که روزهای رفته را از سر گیریم و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم
کاش می دانستی فردا چه اندازه دیر است برای زیستن و چه اندازه زود برای مردن و “همیشه” واژه ای است پر فریب
کاش می دانستی یک آلاله را فرصت یک ستاره نیست و به ناگاه بسته خواهد شد پنجره های دیدار در اجبار تقدیر !
“کاش می دانستی”

mehrdad98
mehrdad98
۱۳۹۲/۱۰/۱۸

نمردیم و یکی افتاد دنبالمون!
البته سگ بودا...
ولی پیشرفت خوبی بود..

amir107
amir107
۱۳۹۲/۱۰/۱۷

ﺩﺭﺩ ﯾﻌﻨـﯽ :
ﺍﻣﺸﺒﻢ ﻣﺜﻞ ﺷﺒﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ
ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـﯽ
ﺁﻫنگ ﺑﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﺎﺯﻡ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ
ﺑـﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم . . .
به ﺍﯾﻨﮑـﻪ خیلی همراهم بودی . . .
به ﺍﯾﻨﮑﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره . . .
به ﺍﯾﻨﮑﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم . . .
به ﺍﯾﻨﮑﻪ کلی حرف توی دلت میمونه و نمیتونی بهش بگی . . .
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ . . .
لعنت به ﺍﯾﻨﮑﻪ ها . . .
ﻭ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎص ﭘﺲ ﺑـﺪن . . .