بلاگ كاربران


دیروز تو پایده رو وایستاده بودم که یک پسر حدودا دوازده ساله داشت رد میشد.گوشی هم دستش.سرش پایین.هیچی هم نمیدید.اومد سمت من.تا رفتم برم کنار از جلوش 

چنان محکم خورد به من که افتاد زمین.

اقا نه به من نگاه کرد.نه حرفی زد .نه هیچی.فقط گوشی دوستی تو دستش.دباره بلند شد به راهش ادامه داد.مثل یک ادم اهنی.یاد فیلم مرد اهنی افتادم که بچه بودیم پخش میشد.

از پشت سر که نگاه کردم تو گوشیش دیدم داره همین بازی کلش رو بازی میکن.خیلی سرش گرمه.

خدارو شکر ما بچه بودیم دوست دختر این یارو ماریو رو ازاد میکردیم.بهش میگفتیم قارچ خور.ولی دیگه در این حد کلمون تو داستانی فرو نمیرفت.

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


wilson
ارسال پاسخ

victt :
شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آره ما

victt
ارسال پاسخ

wilson :
تو یادت نیس
اونموقه همینطوری سرت گرم همسخن بود
دو سه باری هم با خود من برخورد داشتی با مغز پهن زمین شدی :)

شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

wilson
ارسال پاسخ

تو یادت نیس
اونموقه همینطوری سرت گرم همسخن بود
دو سه باری هم با خود من برخورد داشتی با مغز پهن زمین شدی

saghar9017
ارسال پاسخ

خخخخخخخ