پر است خلوتم از یاد عاشقانه ی او
گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او
نسیم رهگذر این بار هم نیاورده
به دست قاصدکی نامه با نشانه ی او

ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺯﻧﺒﯿﻠﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ...!

ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ، ﺩﺭ ﺍﻭّﻟﯿﻦ ﺳﻮﺯِ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﻟﻨﮕﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩ ! (

هی لعنتــــی ! مـــن مــــــی روم ! تـــو مـــــی مــــانــی بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات راســتـــی آن روز کـــــه دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟ از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــ

افلاطون مي گويد:
اگربادلت چيزي ياكسي را دوست داري، زياد جدي نگير،چون ارزشي ندارد،زيرا كار دل دوست داشتن است
همانند چشم،كه كارش ديدن است.
اما اگر روزي باعقلت كسي رادوست داشتي،اگرعقلت عاشق شد،بدان
كه چيزي راتجربه ميكني
كه اسمش عشق است...

این روزها
پارو را رها کرده ام
و دراز شده ام کف قایقی معلق
که به هیچ کجا نمی رود…

راز زندگی ارام در این است:امروز را درکنار

خدا گام بردار وفردا را به او بسپار

زندگیت ارام باد

ز سوسک میترسیم...
از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نه!
از خوب سرخ نشدن قورمه سبزی میترسیم...
از سرخ شدن آدما از خجالت نه!
از سرماخوردگی میترسیم...
از سرخورده کردن دوستامون نه!
از شکستن لیوان میترسیم...
از شکستن دل آدما نه!

تمام سپاسم از آن کسانی است که نیازی به من نداشتند اما تنهایم نگذاشتند...

رفقای واقعی ارزشمندند!
قدر بدانیم...

◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠◠◡◠◡◠◡◠

◡◠◡◠◡◠◡ دُنیـــاﮮ مـَن بــا چـِشمـ بـَستـﮧ زیـبــاتــَره ◡◠◡◠◡◠◡

تــا ایــن هـَمـﮧ زیـبــایـﮯ چـِشـمـامـو مـﮯ بـَنـدم مـَگـﮧ خـوابـَمـ مــیـبـره

خودت باش...

کسی هم اگر خوشش نیامد،نیامد...

اینجا کارگاه مجسمه سازی نیست!!!!