عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
به من انديشة از مرز فراتر بدهيد
من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد
يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد
آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد
تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد
دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد
يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد

هم دعـــا کـن گره از کار تو بگشايد عشق
هم دعـــا کــــن گره تـازه نيــــفزايـد عشق
قـايقي در طلـــب مـــوج بــــه دريـــا پيوست
بايـــد از مــــرگ نترســـــيد ،اگـــــر بايد عشق

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان

می مانی...



گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت

می کنی ...



گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...



گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری
و حال هم که...



گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای

گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه

کنی...



گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید...
Mr_satan

زیباترین عشق ها

نگاه خداوند بر

بنده گانش است

تورابه همان نگاه میسپارم

http://www.hamkhone.ir/member/37972/blog/view/120774/

بیای ممنون میشم

یه سریا همچین رژ لب میزنن!
که دیگه نمیشه بهش گفت لب!
باید بهش بگی لب و حومه!!!
مدیونید اگه فکر کنید منظورم دختران!!!

ربطی به جمعه نداشت
تـــــو که نیستی
برایم دنیا تعطیل استــــ ـــ ـ

تو بازی زندگی موقع یار کشی چقدر خوبه آدم بگه من و رفیقم شما همه!

دق کردم!
پشت خنده های تلخی که...
هیچگاه کسی به آن شک نکرد

هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست

هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست!

عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه!

دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست.

نـور می بـیـنم و می رویـم و می بـالم شـاد ،

شاخه می گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست.

تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست

کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست

بخـت آن را کـه شـبی پـاک تـر از بـاد ِ سـحر ،

بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست.

تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق

چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست.