دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۸/۲۱

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم.

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۸/۲۰

بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرم

بر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذارم



از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوست

ناراضی‌ام، امّا گله‌ای از تو ندارم

در سینه‌ام آویخته دستی قفسی را

تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم

از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس‌از تو

حتی ننشسته‌ست غباری به مزارم

ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌روز

روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

نفرین گل سرخ بر این «شرم» که نگذاشت

یک‌بار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار

تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم.

mehrdad_2000
mehrdad_2000
۱۳۹۴/۰۸/۱۹

دوستی که معنی اشک های شمارامیفهمد
ارزشش خیلی بیشترازهزاران دوستی است که فقط لبخندتان رامی بیند


shadi1357
shadi1357
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

کاش می دانستیم زندگی کوتاست
خیلی کوتاه
کاش ازثانیه هاولحظه های زندگی لذت میبردیم
کاش میفهمیدم زندگی زیباست ولذت میبردیمش تانهایت
روزقشنگ پاییزیت بخیروشادی

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۸/۱۸

وقتی از قتل قناری گفتی

دل پر ریخته ام وحشت کرد

وقتی آواز درختان تبر خورده ی باغ

در فضا می پیچید

از تو می پرسیدم:

«به کجا باید رفت؟»

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از غربت تنهایی هاست

برگ بید است که با زمزمه جاری باد

تن به وارستن از ورطه هستی می داد.

یک نفر دارد فریاد زنان می گوید:

«در قفس طوطی مرد

و زبان سرخش

سر سبزش را بر باد سپرد»

من که روزی فریادم بی تشویش

می توانست جهانی را آتش بزند

در شب گیسوی تو

گم شد از وحشت خویش.

parni
parni
۱۳۹۴/۰۸/۱۶

ببخش خودت را
برایِ تمامِ راه های نرفته
برایِ تمامِ بی راه های رفته
ببخش ،بگذار احساست
قدری هوایی بخورد …
گاهی بدترین اتفاق ها
هدیه ی زمانه و روزگارند
تنها کافیست خودمان باشیم !
که خود را برای تمامی ِ این بی راه ِ رفتنمان ببخشیم
و به خودمان بیائیم

parsmen
parsmen
۱۳۹۴/۰۸/۱۵

عشق یعنی بعد از یه دعوای مفصل،
از روی لجبازی گوشی رو بذاری روی سایلنت و بری زیر پتو.
بعد هر چند دقیقه یه‌ بار
یواشکی گوشه‌ی پتو رو کنار بزنی و زل بزنی به سقف،
تا ببینی
نوری از گوشی افتاده روی سقف یا نه ؟؟؟!!!
5+

shadi1357
shadi1357
۱۳۹۴/۰۸/۱۵

باز به انتظار تو، جمعه غروب می شود
اگر بیایی از سفر، آه چه خوب می شود
اللهم عجل لولیک الفرج
صبح ادینتون بخیروشادی

siamak
siamak
۱۳۹۴/۰۸/۱۴

ﺍﮔﻪ من ﺩﮐﺘﺮ ﻧﺸﺪﻡ فقط ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ
.ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﻓﻌﻼ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﯿﻠﻤﻪ

siamak
siamak
۱۳۹۴/۰۸/۱۴

مورچه ای را دیدم ؛ با این کوچکی اش
باری را میبرد از خود بزرگتر . . .
منم اصن حال و حوصله ی لوس بازی و متحول شدنُ نداشتم
کشتمش…
همینم مونده از مورچه پند بگیرم
والا