دیوار کاربران


мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۳

+5
یه سریام هستن که نباید باشن …
ممنون میشیم اگه خودشون همکاری کنن !

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۳

+5
یه سریام هستن که نباید باشن …
ممنون میشیم اگه خودشون همکاری کنن !

amitis_love
amitis_love
۱۳۹۲/۰۶/۱۲

بی هیـــچ صدائی می آینـــد

زمانی که نمی دانـــی

در دلت یک مزرعه آرزو می کارند

و بی هیــــــج نشـــانی

از دلت می گریزنــــد؛

تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حســــرتی باشـــد ...

به درازای زندگی؛

چه قدر بی رحمند رؤیاهــــــــــا ... !

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۲

نعرتُ بذار تو‌ بارون‌ُ // بش**همخونه** ردشو حتی قانونُ

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۲

دل نبند که تش تلخیِ // میشی‌ مثه من نفس تخلیه

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۱

+5
گرگ باش ، مثه من ، مثه ببر // مثه جغد تو‌ پرسه‌ های شب
مثه سنگ تو‌ لحظه‌ های سخت ، تو‌ عرصه های تنگ

amitis_love
amitis_love
۱۳۹۲/۰۶/۱۱

شهر من اینجا نیستـــ !
اینجـــا...

آدم کــه نــه...
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالـــب تــر !
اینجـــا هــــر کســی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهــــی دیگری باشـــد!
شهر من اینجا نیستـــ !
اینجــــا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوسـت می دارنـــد!
و آبرو چون پنیـری دزدیده خواهد شد!
شهر من اینجا نیستـــ !
اینجــــا…
سبدهاشــان پر اسـت از
تخم های تهمــتی که غالبا “دو زرده” اند!
من به دنبـــال دیارم هستـــم...
شهر من اینجا نیستـــ … شهر من گم شده استـــ !

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۰

من ، همون که خوش بود یه وقتی‌ // سر حالُ مث سنگِ سفت بود میفهمی

мя_κıпɢ
мя_κıпɢ
۱۳۹۲/۰۶/۱۰

چــِش مایی+5

amirkabir
amirkabir
۱۳۹۲/۰۶/۱۰

از همه دوستان تشکر میکنم
که نمیگذارند آقای ما تنها باشد
خدا میداند وقتی میبینم انقدر دوستان میان به این بلاگ ها از خوشحالی اشک در چشمانم پور میشود