دیوار کاربران


saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۳/۲۷

دنبال صدای تو می گردم

صدای حرف هایی که نمی زنی

آوازهایی که نمی خوانی و

آهی که نمی کشی.

جنگ

تو را در قاب عکس کنج اتاق زیباتر کرده است و

من را در وزش سال های طولانی

مثل پنجره کوچکی مدام باز و بسته می کند

پشت سر هم

روی پیاده رو راه می روم و

خرده ریز فریادها

به ته کفش هایم می چسبد.

تو مثل ابرها

از تمام شهر رفته ای

و من طوفان مهیبی ام

که تنها حیاط را به هم می ریزم...

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۳/۲۴

آرام دلم!

امشب، شام غریبان عاشقانه من و تو است.

به یادت مثل شمع می سوزم و ذره ذره وجودم آب می شود.

تو هم به یاد بی تابی هایم شمعی روشن کن و بگذار مثل من بسوزد.

مهربانی باران!

یادم کن در هر شبی که بی ستاره شد.

saeed1360
saeed1360
۱۳۹۴/۰۳/۲۳

دستهایت را بی بهانه به من بسپار،

روی یک ریل با من همقدم شو،

تو آن سو من این سو،

می خواهم عاشقانه تا انتهای ریل با تو باشم.

می دانم یک ریل همیشه یک خط موازیست،

می دانم تقاطع ندارد،

می دانم جفت شدنی در کار نیست،

من فقط به این دلخوشم

که قراراست به موازات تو قدم بردارم...

sa23
sa23
۱۳۹۴/۰۳/۱۵

مــطــمــئــن بــاش ” ارحــمَ الــراحـِـمــیــنــه “……
دیــــدمــــ کــــه مـــیــگــــمــــا…..
فـــقـــط خـــودتـــو بــســپــور دســـتـــش
هـــمــچــی ردیـــف مــیــشــه ….

saeedsameemee
saeedsameemee
۱۳۹۴/۰۳/۱۵

ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟
ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ...
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ...
ﺯﯾﺮ ﯾﮏ ﺳﻘﻒ ...
ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ...
ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺳﻘﻒ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺖ ...
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ... ﺯﻟﺰﻟﻪ ﯼ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺮﺍ ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﺩﻟﺖ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩ ...
ﺍﻣﺎ ...
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺖ ﻫﻮﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ

saeedsameemee
saeedsameemee
۱۳۹۴/۰۳/۱۵

سلام عشق من...
آخ ببخشید یادم رفته بود...
چند وقته دیگه ماله من نیستے...
شدی عشق غریبه ها...
عشق غریبه ها چند تا سوال بپرسم ازت؟
کنارش راحتے؟
روش حساسے؟
آره؟
واسش غیرتے میشے؟
سرش داد میزنے؟
اسمش چی سیو شده تو گوشیت؟
عشقم؟نفسم؟زندگیم؟همه کسم؟
اونم شده همه کست؟
شده نفست؟
شبا بهش میگے؛شب بخیر خوب بخوابے‌ زندگیم؟
چند بار تا حالا بهش گفتے؛دوست دارم؟
از همونا که وقتی بهم میگفتے دلم میریخت...
چند بار تا حالا با هم رفتید بیرون؟
وای پشته فرمون دستای اونم میگیری؟
دست تو دستش دنده عوض میکنے؟
همش بهش گوشزد میکنے که مراقب خودش باشه؟
یادته به من میگفتے؛بدونه تو دیوونه میشم؟
یادته تو بغلت بودم گفتم؛اگه بری چیکار کنم؟
ابروهات گره خورد تو هم و گفتے؛هیس...
من قرار نیست از پیشت برم...
آخ پس کوشے لامصب؟
توام که بهم دروغ گفتے...
توام که رفتی نامرد...
آخ که چقدر دلم هوای دروغاتو کرده...
دروغات خیلے قشنگ بود با اینکه دروغ بود اما واسم دنیاییو ساخت که حتے تصورشم نمیکردی...

saeedsameemee
saeedsameemee
۱۳۹۴/۰۳/۱۴

تنهایی را دوست دارم!
عادت کرده ام که تنها با خودم باشم،
دوستی میگفت: عیب تنهایی این است:
که عادت میکنی خودت تصمیمی بگیری،
تنها به خیابان میروی،
به تنهایی قدم میزنی.
پشت میز کافی شاپ تنهایی می نشینی
و آدمها را نگاه میکنی،
ولی من به خاطر همین حس دوستش دارم!
تنها که باشی نگاهت دقیق تر میشود و معنادار،
چیزهایی میبینی که دیگران نمیبینند،
در خیابان زودتر از همه میفهمی پاییز آمده
و ابرها آسمان را محکم در آغوش کشیده اند!
میتوانی بی توجه به اطراف،
ساعتها چشم به آسمان بدوزی
و تولد باران را نظاره گر باشی.
برای همین تنهایی را دوست دارم،
زیرا تنها حسی است که به من فرصت میدهد خودم باشم!
با خودم که تعارف ندارم، -به-تنهایی-عادت-کرده-ام...!

saeedsameemee
saeedsameemee
۱۳۹۴/۰۳/۱۳

یمه ی شعبان شد ودلدار بیامد
بهر ضعیفان جهان یار بیامد

سامره از شوق کند فخر به جنت
چونکه به دنیا در او نگار بیامد

شاد امام حسن (ع)وحضرت نرجس
چون شجر وصلشان به بار بیامد

کرده عطا حق به هر دو مه پسری را
غرق شعف سید ابرار بیامد

یوسف مصری دگر گشته فراموش
یوسف زهرا (س)چو به بازار بیامد

جن وملائک همه غرق سرورند
مهدی ما حجت دادار بیامد

آمد وآخر ولی دین خدا شد
جلوه در او حیدر کرار بیامد

روز تولد به سخن آمد وگویی
روح خدا باز به گفتار بیامد

حضرت طاها بداده مژده ی او را
اشبه مردم به او به دار بیامد

غیب شد از دیده هر غیر محارم
دشمن نادان پی انکار بیامد

عدل شود مستقر از کوشش مولا
عدل خدا نیک به بازار بیامد

شیعه بود شاد زمیلاد امامش
گشته خزان آخر وبهار بیامد

لیک بود ناله زن از غیبت مولا
غم زده هجران زده بیمار بیامد

منتظرانش همگی چشم براهند
تا که ببینند به اظهار بیامد

hossein0011
hossein0011
۱۳۹۴/۰۳/۰۱

+ √ + √ + √ + √ +









ܓܨܓܨܓܨܓܨ
▬▬5+▬▬

mg111
mg111
۱۳۹۴/۰۳/۰۱

ﻛﻤﻲ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺘﻜﺎﻧﻴﻢ
ﺍﺯ ﻓﻜﺮ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺭﻧﮓ
ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﻲ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﻗﺼﻨﺪﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺑﺨﻮﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﻴﺮﻗﺼﺪ
ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﻗﺎﺻﻪ ﺷﻬﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ
ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
ﺩﻭﺭ ﺷﻮ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪﻱ
ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻦ که با ﻫﻤﻴﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺣﺮﻑ
ﺍ ﻡ ﻱ ﺩ
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺩﻳﺪ...