به درخت نگاه کن...
قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند
ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...
گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد...

چقدر جای سوره ای به نام “پدر” خالیست…

که این گونه آغاز شود:

قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میداد

و قسم بر چشمان همیشه نگرانت…

قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند

و قسم بر غربتت، وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست…

سلامتی همه باباها
+5

یادش بخیر یه زمانی رفقا از پشت خنجر میزدن در میرفتن
.
.
.
الان از روبرو فرو میکنن تو تن ات بعدم صاف صاف تو چشات نگاه میکنن !

آنهایی که همیشه بودند، هرگز نبودند

او که هرگز نبود، همیشه بود

همیشه و در تمام لحظه‌ها

به او که تمام دقایق عمرم را عطر‌آگین کرد

آنچنان که

بعد از سالیان دراز

هنوز از شمیم خوش آن لحظه‌ها سرشارم

و رد پایش هنوز در خواب‌های هر شب من…

از این دوری طولانی از این کابوس بیزاریم

از این حسی که میدونی و میدونم به هم داریم

از این که هر دو میدونیم نباید فکر هم باشیم

از این که تا کجا میریم اگه یه لحظه تنها شیم

نه میتونم از این احساس رها شم تا تو تنها شی

نه اون اندازه دل دارم ببینم با کسی باشی...

زمین در انتظار تولد یک برگ.....

من در حال شمارش معکوس.....

صفر همیشه پایان نیست.......

گاه آغاز پرواز است........

+5

تو ماه را
بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من می‌آورد
می‌خواهم فراموش‌ات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!

باز باران با ترانه...

.

.

.

نچ نچ نچ کثافتـای همجنسبـاز

دختره میره
لوازم التحریری و میگه :

آقا کارت پستال تو تنها عشق
منی رو دارید؟

مرده میگه : بله داریم. میگه :
پس ۱۲ تا بدید لطفا !!! ینی چی انوقت !!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

خــــــــــــــــدایــــــــا
این سرنوشتی که برایــــــــــم تجــــــویـــــــــز کردی
عـــــــــوارضش زیــــــــــــــاد استــــ ـ ـ
سینــــــــــــه ام میســــــــوزد
چــــــشـــمانـــــــــــــم خیس میشود
گــــــــــــلــــــــویــــــــــم میگیـــــــــرد
نفــــــــــــســـــــــم تنگ میشــــــــود
راســـــــــــــتی
خــــــــــــــــــــــــــــدا
مدتـــــــــهاست سرم درد میکنـــــــــــد
دکتــــــــــــرها میگویند:
توده ای از حـــرفهـــای نگفته در سر داری...