دیوار کاربران


milad2222
milad2222
۱۳۹۲/۱۱/۰۱

کاش می شد در زمان عاشقی
عشق را در هر کجا فریاد زد
در زمان گیر دار زندگی
لحظه ها را یک به یک احساس داد
کاش می شد در شمار لحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضور گرم و پرشور دو دست
لذت با هم شدن را یاد کرد
کاش می شد در کنار یکدگر
از حصار این مکان آزاد شد

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۱۰/۱۴

تو که می آیی

پنجره ای باز می شود

پرده بی رنگ دلتنگی

کنار می رود

آرام میان جانم

خانه می کنی

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۱۰/۰۷

قلبي دارم خسته از تپيدن مــــي گــــويــنــد ســـــاده ام ..!
مـــي گـــويـــنـــد تــــو مــــرا با يــك نــگــاه ..
يـــك لبـــــخـنـــد .. بــه بــازي ميـــــگيــــري ..!
مــــــي گـــــوينــــد تـــرفنــدهـــايت ، شـــيطنـــت هــــايت ..
و دروغ هايــت را نمــي فهمــم .. مــــي گويند ســاده ام ..!
اما مــــــــن فـــــقــــــط ساكــــــــتم هميـــــــــن!
درد فرآوان دارم و آنــــها ايــــن را نمـــــــيفــــهمنــــد ..!!

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۱۰/۰۵

آموخته ام که وابسته نباید شد
نه به هیچ کس، نه به هیچ رابطه اى
واین لعنتى نشدنى ترین کارى بود که آموخته ام !

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۱۰/۰۳

حرفایت شبیه برف اند!
از آن برف های بی موقع که
نزدیک بهار می بارد و فقط،
جان شکوفه های درختان را می گیرد!

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۰۹/۲۹

توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست

پیاده یا سواره بودن فرقی نمیکنه

اما اگر همراهی باشه که تنهات نذاره

بی انتها بودن جاده آرزوت میشه...

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۰۹/۲۸

"همه..."
آسمان همه ابر...
ابر همه باران...
باران همه اشک...
اشک همه بغض...
بغض همه من...
من همه تو...
تو همه عشق...
عشق همه حسرت...
حسرت همه درد...
درد همه شب...
شب همه ماه...
ماه همه بی من، بی تو، آه...

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۰۹/۲۷

زندگی انگونه که گمان میکنی باشد نیست؛

بلکه همین هست که هست.

اینکه چگونه بازندگی کنار بیایی

ان را متفاوت می کند

mehdi1000
mehdi1000
۱۳۹۲/۰۹/۲۵

زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .

kiya
kiya
۱۳۹۲/۰۹/۲۴

من در سرزميني زندگي ميكنم كه زبانش"پارسي"است!!!اما به ان فارسي مي گويند چون عربي"پ"ندارد...!!!