بلاگ كاربران


یک دانشجوعاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
.
.
.
اما دختر خانوم داستان
 ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
...

 

روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر

داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :

  ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “


اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.

 پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


.
.
.
.

پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.

کاریکاتور دانشجو


به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


girlhellish
ارسال پاسخ

عجیبه
این اقا پسرا با بقیه فرق داشته احتمالا

CyrucTheGreat
ارسال پاسخ

ممنون ....
داستان قشنگی بود

hamidreza23
ارسال پاسخ

عجب ادمی بوده این پسره... من بودم میگشتم توشو. البته شاید اونم گشته منتها قصه گو واسه اینکه قصه ش جالب تر بشه اینجوری گفته...!

ebi32366
ارسال پاسخ



ولی من اگه یه دختر جزومو بهم بر میگردوند با زره بین چک میکردم