دیوار کاربران


MYRA_AMIR
MYRA_AMIR
۱۳۹۳/۰۸/۱۷



+

Amir_omidi
Amir_omidi
۱۳۹۳/۰۸/۱۶

http://www.hamkhone.ir/member/2796/blog/view/159464/

ممنون میشم به بلاگ سری بزنید....

موضوع بلاگ:amirhoshin92


melodi2014
melodi2014
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..


تو
تمام تنهایی‌هایم را
از من گرفته‌ای

خیابان‌ها
بی حضور تو
راه‌های آشکار
جهنم‌اند

شمس لنگرودی

MYRA_AMIR
MYRA_AMIR
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

عشق در ذات انسان است

نمی توان آنرا انکار کرد

انسان همواره عاشق است



آخر هفته خوب و زیبایی داشته باشید

+

кнαησσм gσℓ
кнαησσм gσℓ
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

شـرمنده مـولا ..

عـادت کـرده ام هـر وقـت دیگـر کـاری نداشـتم یاد شـما بیـافتم ..

الان کجـایی گـل نرگـس؟

شـاید در سـجده ای.. .

شـاید در حـال گریه ..

شـاید در بین الحـرمین قـدم میزنی ...

شـاید در کـویری . بیـابانی . جـایی هق هق گـریه هایتـان بلـند شده .. .

قـربانت شوم .. پرونده ی اعمـال مرا زمین بگـذار .. به چه امـیدی هر

دوشـنبه و پنجشـنبه مرورش میکـنی ؟!من یکـی آدم بشـو نیسـتم .. .

و چـیزی ندارم غیر اینکـه مثل گذشـته بگـویم :

شـرمنده ام .. .

. .. اللـهم عجـل لولیـک الفـرج .. .

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

شب سوم آقامون ، این ایام التماس دعای خاص دارم .

برای همه مسلمانان جهان

و تمامی آنانی که در زیر ستم اشرار و سرکردگانشان ، جان می دهند.

در شام عشق مستی کوش و بنوش اما



مهتاب اگر نباشد ، کور است چلچراغی



الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه

MYRA_AMIR
MYRA_AMIR
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

زیباترین چشمها از آن کسی است ،

که تو را با مهربانی می نگرند … !



+5

mina0073
mina0073
۱۳۹۳/۰۸/۱۵

هیچ وقت گریه کردن راآرزونکردم،اماغم زمانه اشکهایم راجاری کردآرزوکردم همان گونه زندگی کنم که دلم میخاهدافسوس که دلم آنگونه که زمانه میخاست زندگی کرد…

آرش
آرش
۱۳۹۳/۰۸/۱۴

تقدیم به همه دوستای عزیزم

http://www.hamkhone.ir/member/17304/blog/view/158973--/


melodi2014
melodi2014
۱۳۹۳/۰۸/۱۴

بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست

به تن این همه سردار سری نیست که نیست

بنویسید که خورشید به گودال افتاد

و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد

زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست

یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد

پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست

یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد

چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست

تازیانه به تسلای یتیمی آمد

تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست