توجه !
عضویت در کانال تلگرام همخونه
(کلیک کنید)
بلاگ كاربران
- عنوان خبر :
پسر جوانی...
- تعداد نظرات : 7
- ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۶/۱۶
- نمايش ها : 378
پسر جواني در کتابخانه از دختري پرسيد:
«مزاحمتان نمي شوم کنار دست شما بنشينم؟»
دختر جوان با صداي بلند گفت:
«نمي خواهم يک روز را با شما بگذرانم تمام دانشجويان در کتابخانه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند.
پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسررفت و در کنار ميزش به او گفت:
... «من روانشناسي پژوهش مي کنم و ميدانم مرد ها به چه چيزي فکر ميکنند،گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»
پسر با صداي خيلي بلند گفت:
«200 دلار براي يک روز !!؟ خيلي زياد است!!!»
وتمام آناني که در کتابخانه بودند به دختر نگاهي غير عادي کردند، پسر به گوش دختر زمزمه کرد:
« من حقوق ميخوانم و ميدانم چطور شخص بيگناهي را گناهکار جلوه بدهم.»
نظرات دیوار ها
ممنون
مرسی دوست عزیز
لایک
like