دیوار کاربران


Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۸/۰۲

بچه که بودیم ،

همیشه در گرگم به هوا،

از گرگ شدن فرار می کردیم ،

و اکنون نا خواسته ،

در تمامی بازی ها ، گرگیم ،

بی آنکه از خودمان بترسیم .

Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

کاش باز معلمی بود وانشایی میخاست
"روزگارش راچگونه میگذراند"
تاچند خط برایش دردودل میکردم

Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

اقبال بدم در آن بود ک دردهایم را با ناله جار نزدم و دیگران گمان کردند ک دردی ندارم...
با دردهایم هم صحبت شدم...با غصه خندیدم...

KinGaMiR
KinGaMiR
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

5+ دادم همینی ک هس

parsik
parsik
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

בوωـــتــت בارم ،

بــے آنکـہ بخواهم تو را از آלּ خویش نمایم ...

بــے آنکـہ زنجیرے بر پاے رفتنت شوم...

בوωـــتــت בارم ،

چـہ نزבیک و چـہ בور...

چـہ به مـלּ بینـבیشــے

و چـہ مرا فراموش کنــے ،

چـہ بزرگ بپنـבاریم و چـہ خرב !!!

تو را آنگونه کـہ هـωــتـــے בوωــت בارم ...

و مهم تر و شایـב زیباتر آنکـہ ،

بی آنکـہ بخواهم בوωـــتم بـבارے ...

parsik
parsik
۱۳۹۲/۰۷/۲۵

عاشق را که برعکس کــنـﮯ

مـﮯ شود قشاع

دهخدا را مـﮯ شـنـاسـﮯ

لغت نـامـه اش را کـه باز کردم

نوشتـه بود :

قشاع : درد ـﮯ کـﮧ آدم را از درمان مایوس مـﮯ کـنـد...

neda00100
neda00100
۱۳۹۲/۰۷/۲۴

سر کلاس یکی از بچه ها اومد خودشو معرفی کنه گفت :

سعید هستم ۲۲ ساله از تهران....

بعد از کمی سکوت من گفتم حالا نقاشیتو نشون بده عمو استاد ببینه!!!!!

هیچی دیگه استادمون داشت میز رو گاز میگرفت
:[]

parsik
parsik
۱۳۹۲/۰۷/۲۲

پرواز را دوست دارم

وقتے

از ارتفاعات لبانت

به عمق آغوشت سقوط میکنم

چه سقوط دلنشینے

راستے میدانستے

پرواز را تو یادم دادے

parsik
parsik
۱۳۹۲/۰۷/۲۲

چقدر کم اند آنانی که با چشمهای خود میبینند

و با قلبهای خود احساس مینمایند ...

HaMzE
HaMzE
۱۳۹۲/۰۶/۲۴

بازی حکم یادم داد،

وقتی "تک" باشی، حتی از "شاهم" سرتری...

به سلامتی همه اونایی که واسه ما "تکن"...!!

+.+.+.+.+