دیوار کاربران


Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۸/۱۹

شته محبت را باید به ضریح دلی بست که خیال کوچ کردن نداشته باشد ...!

Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۸/۱۹

هرچه میروم،
نمیرسم!
گاه با خود فکر میکنم نکند من باشم!
کلاغ آخر قصه ها. . .!

Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۸/۱۹

خوشبختی داشتن کسی ست...

که بیشترازخود ، تو را بخواهد...

و بیشتر از تو...هیچ نخواهد..
.

Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۸/۱۹

من خوبـم
خسته نیستم
فقط گاهی
دستم بـه این زندگی نمی رود !!

Ali6320
Ali6320
۱۳۹۲/۰۸/۱۹

بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد

خیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد
چشم تو به زیبایی خود شیفته‌تر شد
همچون گل نرگس که در آیینه نظر کرد
با عشق بگو سر به سر دل نگذارد
طفلی دلکم را غم تو دست به سر کرد
گفتیم دمی با غم تو راز نهانی
عالم همه را شور و شر اشک خبر کرد

justin
justin
۱۳۹۲/۰۸/۱۸

+5

bachemahal19
bachemahal19
۱۳۹۲/۰۸/۱۷

دختر شيرازيا شيزاريا ,چقد قشنگه جه شوخ وشنگه

bachemahal19
bachemahal19
۱۳۹۲/۰۸/۱۷

دختر شيرازيا شيزاريا ,چقد قشنگه جه شوخ وشنگه

parsik
parsik
۱۳۹۲/۰۸/۱۶

گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو از این همه ، تنهایی است ...

mohamadsamimi4
mohamadsamimi4
۱۳۹۲/۰۸/۱۵

پیش از اینها فکر می کردم خداخانه ای دارد میان ابرهامثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب صدای خنده اش
سیل و طوفان نعره توفنده اش
دکمه پیراهن او آفتاب
برق تیغ و خنجر او ماهتاب
هیچکس از جای او آگاه نیست
هیچکس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت