بلاگ كاربران


  • ادبی

  • می روم تا راه را هم گم کنمشهر تنهایی سراغم را گرفتمی روم تا اوج تنها سر کنممی سپارم دست تو، این چشم های منتظرمی روم با یاد تو، هرچند هستی منتظرمی روم تا شاید از اول تو را پیدا کنمهمنوازت می رود تا عاشقی رسوا کندکاش باران ردپایت را درونم گم کندکاش آرامم کندمی روم شاید سکوت خسته ای نجوا کندنام دیرین مرا در قلبها زیبا کندمی گذارم نزد تو، این قلب را همراه تومی زند تا لحظه را رویا کندمی زند تا زودتر فر…