دیوار کاربران


AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست...
شاملو

Maryam1360
Maryam1360
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

دوستی

نه درازدحام روزگم میشود

نه در خلوت شب...

‏++5++

‏‎

shadmehr202
shadmehr202
۱۳۹۳/۰۳/۲۹

آوای عشق ... .... .... .... .... .... ...

بلاگ جدید گذاشتم واسه دوستای گلم ..............

خوشحال میشم ، ببینمتون ، عزیزای همخونه ...........

http://www.hamkhone.ir/member/19957/blog/view/125006/

Maryam1360
Maryam1360
۱۳۹۳/۰۳/۲۸

زنده باداونایی که

برای داشتنشون لازم نیست

باسیاست باشی و نقش بازی کنی

همین که یکرنگ باشی کافیه

Artaan
Artaan
۱۳۹۳/۰۳/۲۸

مهربانیم را چنان گریاندند که بوی نا گرفت… نا مهربان شدم!

.

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۷

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است... شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۷

ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم
این خلق بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند... شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۷

ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادیهایشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند ... شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۷

آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ... شاملو

AfrA_7
AfrA_7
۱۳۹۳/۰۳/۲۷

و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو