دیوار کاربران


Larisa
Larisa
۱۳۹۳/۰۲/۱۷

امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمیکاهد

همیشه هستی .....................................


............................... همین حوالی !

Fereshteh
Fereshteh
۱۳۹۳/۰۲/۱۷

خیالت مثل چرت صبحگاهی ست!
مدام با خودم می گویم:
فقط پنج دقیقه ی دیگر !

ѕнєуɗα
ѕнєуɗα
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

++5++
31

varone40
varone40
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

امروز روز توست و من
تمام دلتنگیهایم را
به جای تو
در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست

varone40
varone40
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

آن لحظه که دستهای جوانم در روشنایی روز
گلباران سلام و تبریکات دوستان نیمه رفیقم میگشت
دلم
سایه ای بود ایستاده در سرما
که شال کهنه اش را گره میزد

varone40
varone40
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

عقربه های ساعت نگاه می کنم،
به صفحه های ورق خورده ی تقویم نیز هم!
دیر زمانیست که سرعت گذر دقایق و روزها را صد چندان حس می کنم! نه تلخ و نه شیرین!
انگار برایم فرقی نمی کند پاییز باشد یا بهار!
فصل آتش باشد یا فصل زمهریر!
سرد و گرم، دلنواز و روح گداز،
هرچه باشد می گذرد و چون می گذرد غمی نیست…

AZAD
AZAD
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

بـَـعــد مــَرگــَم روے ســَنــگــ قـَـبرم:::

ایــنــجــا ڪسـے خــوابـیـבهــ

روزے هــِزار بــار مُرבه و زنــבه شــُבه

ایـنجــا قـَــبر یـڪ نــَفــَر نــیســتــ

ایــنــجــا یـڪ تـَن بــہ هـَمراه هــِزاران

آرزویــ زنــבهــ بہ گـــور شـُבهـ خــوابیـבهـ

ایــنــجــا ڪسے בفــن شــُבه

ڪہ قــَبـل از زنــבهـ بــوבنش ، مُرבه بــوבه

او هــَر لــَحظـہ مــیــان ایــن مـَرבم جــان בاבه

آرے بـــا خــَط בرشتــ بـنـویـسـید:

{اینـجــا یڪـ نـَفــَـر بــَב جــور مـُـرבه}

hedieh
hedieh
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

امشب آرزوهاتو رو بال فرشته ها بنویس
تا رسیدنشون به آسمون دعا کن
صدای اجابت که به دلت رسید
من را فراموش نکن

با آرزوی رسیدن به آرزو های قشنگتان

rosva
rosva
۱۳۹۳/۰۲/۱۲

تارزان لخت بود...
سیندرلا ۱۲ شب به بعد میومد خونه...
پینوکیو دروغ میگفت...
بتمن با سرعت بالای ۳۰۰ مایل بر ساعت رانندگی میکرد...
سفیدبرفی توی یه خونه با هفت تا مرد زندگی میکرد...
پس تقصیر ماها نیست!! الگوهامون مورد داشتن..
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭﮐﻨﯿﻢ ﻣﻠﻮﺍﻥ ﺯﺑﻞ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﺩ ماری جوانا ﺑﻮﺩ
ﺍﺧﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﺑﺮﮒ 7 ﭘﺮﯼ
ﺍﺳﻔﻨﺎﺟﻪ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﻻﻏﯽ ﺗﻮ ﭘﯿﭗ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ
تازه کدوم اسفناجی انقد انرژی زاست؟؟
گولمون زدن
عموی سوباسا هم عموش نبود دوست پسر مادرش بود!
نامردا با دروغ روحمون و نابود کردن........
یکی از دوستان اشاره به عمو پورنگ و خاله شادونه کردن برای بچه های الان

Larisa
Larisa
۱۳۹۳/۰۲/۱۱

غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنند
می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ...
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر
دیر آمدی به دیدنم اما
خوش آمدی ...