بلاگ كاربران

  • عنوان خبر :

    ..........

  • تعداد نظرات : 3
  • ارسال شده در : ۱۳۹۳/۰۱/۲۳
  • نمايش ها : 313

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسر را از خواب بیدار کرد.
پشت خط مادرش بود، پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع، شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک.
پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.
صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت…
                            ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


mohamad_j_p
ارسال پاسخ

قدر اینه بدانید چو هست نه در ان وقت که افتاد و شکست
خیلی جالب مرسی
دوسش دارم.

مريم
ارسال پاسخ

آخي

bahar134
ارسال پاسخ

vaaaaaaaay ali bood
kheeeeeeeeyli qashang bood