دیوار کاربران


farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۸

کسی هست آغوشش را،
شانه هایش را
به من قرض بدهد !
تا یک دل سیر گریه کنم....؟!
بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی ؟

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۸

دیدیم نمیشود درزمین عاشق شدبه اسمان پروازکردیم

وقتی برگشتیم مارادرقفس انداختند

نتوانستیم ثابت کنیم پرنده نیستیم

ماتنها

عاشق شده بودیم

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۸

گاهی فقط گاهی
با یک نگاه...
با یک نفس شاید
مواظبم بودی
پس بگذار و بگذر
نگران من نباش
خواستی بیا و مرا ببین
من هنوز تکیه به دیوار دلواپسی ایستاده ام

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

عاشقي را شرط اول ناله وفرياد نيست تا كسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست عاشقي مقدورهر عياش نيست غم كشيدن صنعت نقاش نيست

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

خيلي سخته توي پاييز با غريبي آشنا شي اما وقتي كه بهار شد يه جوري ازش جدا شي خيلي سخته يك غريبه به دلت يك وقتي بشينه بعد اون بگه كه هرگز نمي خواد تو رو ببينه

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

امروز رفتم برات يه ساعت بخرم ولي هر چي گشتم هيچ ساعتي به قشنگي اون ساعتي كه ديدمت پيدا نكردم

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

ما آدما هميشه صداهاي بلند و مي شنويم ، پررنگها رو مي بينيم و كارهاي سختو دوست داريم ، غافل از اينكه خوبها آسون ميان ، بي رنگ مي مونن و بي صدا مي رن !

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

ما آدما هميشه صداهاي بلند و مي شنويم ، پررنگها رو مي بينيم و كارهاي سختو دوست داريم ، غافل از اينكه خوبها آسون ميان ، بي رنگ مي مونن و بي صدا مي رن !

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

بيــا تا از همــه دنيا رهـا شيـم بيا مانند روح آدما شيم بياتا از ميون اين همه درد يه درموني واسه ديوونه ها شيم بيــا تا از ميون اين ضوابط يه پارتي اي واسه رابطه ها

farzin71
farzin71
۱۳۹۲/۱۲/۱۳

چه بسيارند كساني كه به هنگام غروب ، از غصه ناپديد شدن آفتاب چنان مي گريند كه ريزش اشك ها مانع از ديدن ستارگان مي شود