آدمها مست می کنن،
آدمهای اشتباهی رو میبوسن
و تظاهر می کنن که همه چیز خوبه.
اونا هر کاری می کنن تا حواس قلبشون رو پرت کنن و یادشون بره که دلشون برای کسی تنگ شده .

میگذرد!

گاهی از غرورش!
گاهی از کسی که سخت دوستش دارد...
گاهی خودش را پنهان میکند،زیرصدای موسیقی هدفونش ...
گاهی پشت لبخندهای ساختگی !!!
اما ...
یک روز ، بعد از یک اتفاق ، گریه هایش تا همیشه بند می آید و تبدیل میشود به نگاهی سرد !!!

دختر را میگویم !!!

ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﺎﻥ ﻧﯿﺎﻣﻮﺯﯾﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺑﺸﻮﺩ
ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﺪ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ "ﺍﺭﺯﺵ" ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻧﻪ "ﻗﯿﻤﺖ" ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ..

نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید ... !

دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که ...

راهشان را گـــــم می کنند !

نـــــــه میتوانی خبری دهی... !!!

و نــــــــه خبری بگیری...

مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود
و گروهی از ماهی‌گیران را تماشا می کرد،
در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهی ها داشتم.
آن وقت آن ها را می فروختم و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهی‌گیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می دهم.
-:این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود،
ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو
اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه
بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیال‌بافی تلف نکن.
قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند،
زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی کند

من ترجیح می دهم کامل باشم تا اینکه خوب باشم".

برای اینکه انسان کاملی باشیم،باید تمامی جنبه های خوب و یا بد وجودمان را در نظر بگیریم.

برای آنکه انسان یکپارچه ای باشیم، باید خوشحال ، و با احساس،و راضی، و همچنین غمگین ، و خودخواه ،و خشمگین ، باشیم.

اگر خود را مالک فقط نیمی از وجودمان یعنی آن نیمه خوب بدانیم و نیمه دیگر را انکار کنیم،کامل بودن را تجربه نخواهیم کرد.

همه حس های انسانی، چه خوب و یا بد ، در درون ما هستند ، و اگر ما حسی را کمتر تجربه می کنیم یعنی آنرا سرکوبش کرده ایم، و یا گونه ای دیگری به ظهور رسانیده ایم.

قبل از اینکه سخن بگویید از خود سوال کنید:

آیا این سخن مهربانانه است؟

آیا گفتنش ضروری است؟

آیا حقیقت است؟

آیا دلی شکسته نمی‌شود

گمشــده این نسل
اعتماد است ...
نـــه اعتقاد...
امـــا افســوس
که نه بر اعتماد ؛؛ اعتقادیست ....
و نه بر اعتقادشان؛؛ اعتماد....

همیشه نه ،
ولی گا هی میا ن بو د ن و خو ا ستن
فا صله می ا فتد ...
و قت ها یی هست که
کسی را با تما م و جو د می خو ا هی
و لی نبا ید کنا ر ش با شی ...

روزگاری دل سپردن ها دلیل عشق بود
اینک اما دل بریدن ها گواهی دیگر است

درد دل کردن برای چشم ظاهر بین خطاست
آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است