پاینده باشی میهن من
آدم زیر پایش که خالی باشد لابد حق دارد حسادت کند
به آنها که پایشان روی زمین محکم است...
دلش خالی که باشد لابد حق دارد غبطه بخورد
به حال دلهای پر امید...
تمام قد رو به باد و بی پناه ایستاده باشد
لابد حق دارد حسودی کند به آنها که تکیه گاه مطمئن دارند...
اما همه ی این حق ها به کنار...
نیش تلخ حسادت و غبطه خوردن آدم را از پا در می آورد...
غبطه خوردن هم درد دارد به خدا!...
انگار که یک برگ پاییزی جدا شوداز شاخه و بچرخد و
بچرخد و با هر چرخشی برگهای هنوز سبز مانده را ببیند
و به این فکر کند چه لحظه ای باید باشد با سر به زمین
خوردن...
گیرم آن برگهای سبز
هم برای همیشه سبز نمانند...
ty