روزگارا:

تو اگر سخت به من میگیری،

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

گرچه دلگیرتر از دیروزم،

گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست

زندگی باید کرد...!

رسم این قبیله همین است

دور آتشی می رقصند

که تو در آن میسوزی . . .

می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !
دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !
و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …!

عشق هایت را مثل
کانال تلویزیون عوض می کنی
و افتخار می کنی،
که عشق برایت این چنین است !
و من می خندم …
به برنامه هایی که هیچکدام ،
ارزش دیدن ندارند . . .

" مثل ِ دبستان که برای ِ حساب کردن ...

کوچک ها را با دست می شمردیم

و بزرگ ها را توی ِ دل ِ مان نگه می داشتیم ...

برای ِ گفتن ِ دل تنگی ام

فقط باید بگویَ م : دل َم ... ،

باقی اش را توی ِ دل َم نگه دارم ..... "

میگفتند:
سختی ها نمک زندگی است
اما چرا کسی نفهمید
"نمک" برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست...
مزه "درد" میدهد.

خاطرات خیلی عجیبند !!!

گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه میکردیم . . .

گاهی گریه میکنیم به یاد روزهایی که میخندیدیم . . . !!!

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.

عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.

دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند

و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست...

یـڪ نـخ آرامش دود مـﮯکنم !
بـﮧ یـآد نـاآرامـﮯهایـﮯ ڪـﮧ روزهآست از سر و ڪولم بالا رفتـﮧ اند. . .
یـڪ نـخ تــنهایـﮯ ، بـﮧ یاد تمام دل مـشغولـﮯهایمـ. . .
یـڪ نخ سکوت ، بـﮧ یاد حرفهایـﮯ کـﮧ همیشـﮧ قورت داده اَمـ. . .
یـڪ نخ بـُغض ، بـﮧ یآد تمام اشکــهآﮮ نـریختـﮧ . . .
ڪمـﮯ زماטּ لطفا" !!!
بــﮧ اندازه یڪ نخ دیگر
بــﮧ اندازه قدمهآﮮ ڪوتآه عـقربـﮧ
یڪ نخ بیـشتر تـآ مـــرگ ِ ایـטּ پآڪـت نمــآنده..

شب کهـ میشود
نبودن هایت را زیر بالشم میگذارم،
و شجاعتم را زیر سوال میـــــبرم!

...دوام می آورم تا فـــــــــــــردا؟!