اجازه آقا
من تازه آمده ام
هنوز نمي دانم روي کدام نيمکت بنشينم
توي کدام کتاب دنبال ردپاي صداقت بگردم!
من جا مانده ام در اولين برگ
در اولين سطر"اي نام تو بهترين سرآغاز"
شعر عاشقي هيچ حفظ نکرده بودم
يک بار سالها دور، از رو خوانده بودم
که پر از غلط هاي املايي بود
نتيجه اش يک صفر بزرگ
اجازه آقا
من دوباره آمدم
تا مهرباني دلم را با زندگي جمع بزنم
ضرب در بي نهايت
با دلهاي شما تقسيم کنم
من آمده ام
تا يک مثنوي بلند عاشقانه را
براي اين کلاس از حفظ بخوانم
فرصتي دوباره مي خواهم