بلاگ كاربران
و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی
انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ، داره دیرت می شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم
بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی
باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درس ها به بچه مون کمک کنی
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو همونجور که بافتنی می بافتی بهم نگاه کردی و خندیدی
وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...
وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم
در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم
من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی
رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که 80 سالت شد ، این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری
نتونستم چیزی بگم ، فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ، چون تو هم گفتی که منو دوست داری
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
merc
آخیییییییی
ممنون دوستم