ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …

+ + + + +

ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …

+ + + + +

به احترام مرگ
چند لحظه در سکوت مرگ بار بمان
میخواهم بدانم
چند لحظه تا لرزیدنت راه است؟
هنوز تنها تجلی مساوات
مرگ است
که هرکس یک بار خواهد مرد
و مساوات،این همه ترسناک
اگر اختلاف را
از هستی برداری
در گور خواهی خفت
به آسایشی که ابلیس
به جای تن خاکیات
بر آن رشک برد
با دو چندان حرص!
آش ها و آب های برابر
با لیوان های همسان
همچو مرگ
برای برخی شیرین است
برای برخی ترستاک
به احترام مرگ
چو جاودانگان میندیش!
شاید امروز
شاید فردا...
اما خواهید رسید!
حکم مساوات
تجلی خواهد کرد!
+5

بعضـــی از سردرد هــــا نـــــــه با چایی خوب میشـــــــــه …
نــــــــه با ژلفن و نه حتی بــا خوابــــــــ ..!
بعضی از سردرد ها فقط با دیدن اونــــــ دو تا چشــــــــای تو خوب میشـــــه …!

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند ، نه باید ها ...

هر روز بی تو

روز مباداست !

خواستم دل بکنم، نمی گویم نشد اتفاقا شد !
من کنده شدم و این روزها بدون دل پرسه می زند تنم !

خواستم دل بکنم، نمی گویم نشد اتفاقا شد !
من کنده شدم و این روزها بدون دل پرسه می زند تنم !

تمام حکم های دل در دستم بود ولی باز هم به دستان تو باختند …

>+5

می دانی اگر هنوز هم تو را آرزو می کنم برای بی آرزو بودن من نیست !

شاید زیباتر از تو آرزویی سراغ ندارم…

>+5

همه چی آرومه

من چقد پول دارم

یه سبد کالا دارم

به خودم می بالم

توی جیب راستم

پسته من میذارم

گوشیمم چه راحت

از جیبم در میارم