دیوار کاربران


mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

فرق خانومای جدید و خانومای قدیم!!!!
صبح ساعت ۵
خانم قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
خانم جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..
صبح ساعت ۶
خانم قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بو-سید ن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
خانم جدید: باز هم خوابیده است
صبح ساعت ۷
خانم قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
خانم جدید: هنوز کپیده است.
صبح ساعت ۱۱
خانم قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
خانم جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است
ظهر ساعت ۱۲
خانم قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
خانم جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند
ظهر ساعت ۱۳
خانم قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.
خانم جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…
ظهر ساعت ۱۴
خانم قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
خانم جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.
ظهر ساعت ۱۵
خانم قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
خانم جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.
عصر ساعت ۱۶
خانم قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
خانم جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.
عصر ساعت ۱۷
خانم قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
خانم جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.
عصر ساعت ۱۸
خانم قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
خانم جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.
شب ساعت ۱۹
خانم قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
خانم جدید: هنوز در حال خرید است.
شب ساعت ۲۰
خانم قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.
خانم جدید: کماکان در حال خرید است.
شب ساعت ۲۱
خانم قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد..
خانم جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.
شب ساعت ۲۲
خانم قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
خانم جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.
شب ساعت ۲۳ و ۲۴
خانم قدیم: ….س-ا-نس- ور…
خانم جدید: در حال مشاهده ما -هوار-ه هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید

saman11
saman11
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

تصور مرگ یک نفر آسان تر است تا مرگ صد نفر یا هزار نفر .
مصیبت وقتی تکثیر شود انتزاعی می شود . آدم از چیزهای انتزاعی کمتر ناراحت می شود .

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

داستان با حال و پند آموز واسه خانما
یه آقا پسر خوشگلی بود که خیلی دوست دختر داشت()این آقا پسر گل ما از دخترایی که باهاش بودن سواری می گرفت و کلی حال می کرد که روزی با یه دختر خوشگلی آشنا می شه که تصمیم به ازدواج با اون رو می گیره......

در موقع دوستی:

دختر:من عاشق تو هستم و هر کاری بخوای بعد از ازداج می کنم.

پسرواقعا بهترین جواب رو داد)

دختر:تو منو دوست داری؟؟؟؟

پسر:نه

دختر:پس چرا می خوای با من ازدواج کنی؟؟؟؟!!!!

پسر:دخترا همشون احمق اند ولی تو یه ذره احمقی.به خاطره همینه که دارم باهات ازدواج می کنم....

پسر:راستی من اگه بخوام با تو ازدواج کنم شرایطی دارم

دختر:بگو

پسر من نتنها به تو مهریه نمیدم بلکه از تو مهریه هم می خوام

دختر:

پسر:کوفت()

دختر:قبوله.چقدر؟؟؟؟!!!

پسر:کل دندوناتو می خوام

دختر:باشه(این دختره ما فکر می کرد که الان این پسره خوشتیپ ما چی می خواد....و وقتی این حرف رو شنید کلی حال کرد...داستانو تا آخر بخونید خیلی باحاله)

در موقع عقد:

عاقد:جناب آقای ... آیا شما این زن را به همسری خو می پذیرید؟؟؟

............

بعد از ازدواج:

دختر:سلام عزیزم صبح بخیر...(ته دروغ)

پسر:صبح بخیر

دختر:یه سوال بپرسم؟؟؟

پسر:آره,بگو

دختر:تو خوشحال نیستی که منو گرفتی؟؟؟؟

پسر:نه چرا؟؟؟؟تو باید خوشحال باشی که مامان و بابام منو مفتی دادن به توتو دیگه داشتی میترشیدی

دخترمن اگه جای پسره بودم می گفتم)

بعد از ۵ سال:

دختر:من از این خونه میرم

پسر:برو به درک.ولی مهریم یادت نره

دختر:چی؟؟؟؟!!!!

پسر:مهریم

دختر:یعنی تو کل دندونامو می خوای؟؟؟؟!!!!

پسر:آره

دختر:من کل داراییمو بهت می دم....دندونامو بی خیال شو

پسر:من دندوناتو می خوام

خوب.این دختر ما خیلی زرنگ بود می دونین چرا؟؟؟؟چون تونسته بود ۵ سال با این آقا پسر بموه....ولی این آقا پسره ما خیلی زرنگتر بود..چون پسرا مثل دخترا احمق نیستنمی دونین چرا؟؟؟؟چون دختره هم شوهر خوشتیپش رو از دست داد و هم دندوناشو

این داستان کاملا واقعیه و در استان تهران به وجود اومده.الان ۸ ساله که این دختره ما دندون مصنوعی داره و داره دیونه مشه

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

-اگه جمعیت مردها منقرض شود چه

میشود؟



1.مگه قراره اتفاقی بیافته؟

2.خار شتر كویر لوت كه آفت نداره

3.اكوسیستم به شرایط بدون انگل برمیگردد

4.یه هیولا كمتر،زندگی قشنگتر

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

اگر دختر ها نبودند چی می شد؟

1-دیگه کی بود که مربا بده بابا ؟

2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟

3-دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟

4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟

5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو از

دروغ گویی باز داره؟

۷. دیگه کی بود که تو رو تحمل کنه؟

۸. دیگه کی بود که قشنگ باشه عزیز باشه؟

۹. دیگه کی بود که همیشه بوی خوب بده و پول تو جیبیهاشو عطر بخره؟

۱۰.دیگه کی بود که روز ولینتاین همه ی سرمایتو بری واسش خرج کنی؟

۱۱. دیگه کی لیلی میشد؟

۱۲. دیگه کی پسرا رو تیغ میزد؟(از خودتون یاد گرفتیم)

۱۳. دیگه کی چادر میپوشید عروس میشد؟

۱۴. دیگه کی عید نوروز پسته و فندقای سربسته رو میریخت تو ظرفت؟

۱۵.دیگه کی بود که پسرا دقه به دقه مزاحم و آویزونش باشن؟

وازهمه مهمتر:

۱۶. آخه ابله اگه دخترا نبودن دیگه کی بود که جنس

نحس تو رو به دنیا

بیاره؟

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

داستان هدیه دادن باورنکردنی یک پسر عاشق به یک دختر که واقعا آدمو متحول میکنه:

دختر: می‌دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
***************************
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می‌آورد، به آرامی‌چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه
به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد

eternity
eternity
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

آدم هايي هستـند که بودنشـون حتـي مجـازي به آدم آرامـش مـي ده !
دوستـي شون برات حقـيـقي مي شـه و يـهـو مي شـن يه قسـمـتي از زنـدگيـت!

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

دخترها مثل رادیو هستند:
هرچه بخواهن میگن وهر چی بگی نمی شنون.

دخترها مثل موتور گازی هستند:
پرسر و صدا کم سرعت کم طاقت

دخترها مثل لیمو شرین هستن :
اول شیرین بعد تلخ میشن

دخترها مثل گچ هستند :
اگه چند لحضه باهاشون مدارا کنید چنان سخت میشوند که نیمشه هیچ شکلی بهشون داد

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

تفاوت زمین خوردن دخترا و پسرا:

پسر در حال دویدن…
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟
خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو!
(شپلخخخخخ “صدای پس گردنی”)
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!

دختر در حال راه رفتن…
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!

Arshida
Arshida
۱۳۹۲/۰۹/۱۰

دقت کردین درست وقتی که عجله داری یا هوا سرده یا جیش داری
کلیدت تو غیر قابل دسترس ترین سوراخ کیف و جیبت مدفون شده !؟