دیوار کاربران


mahan2014
mahan2014
۱۳۹۲/۰۸/۲۶

چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهاييست ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشاييست مرا در اوج ميخواهي تماشا كن تماشا كن دروغين بودمت ديروزمرا امروز تماشا كن در اين دنيا كه حتي ابر هم نمي گريد به حال ما همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۸/۲۶

شبهای رفتن تو شبهای بی ستاره است

ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پارست

با هر نفس تو سینه بغض تو توی گلومه

با هر کی هرجا باشم عکس تو روبروم

اخ که چقدر تنگه دلم واسه اون شبا

کاشکی اون عشق بشینه دوباره توی دلامون

چی میشه برگردی بازم به روزهای گذشته

هوای پاییزی چرا توی عشق ما نشسته است

شبهای رفتن تو شبهای بی ستاره است

ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پارست

سپردی عهدمون رو به دست باد و بارون

منو زدی به طوفان خودت گرفتی اروم

قهر تو راهمو بسته غم دلمو شکسته

توی این صدای خسته یاد تو پینه بسته

غم دلمو شکسته

شبهای رفتن تو شبهای بی ستاره است

ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پارست

غروبه باز دوباره شب توی انتظاره

ابر توی نگام نشته خیال گریه داره

اسم تو فریادمه درد توی صدام فراون

خنده ایینه تلخ و بی تو پر ازبهانست

اخ که چقدر تنگه دلم واسه اون شبا

کاش اون عشق بشینه دوباره توی دلامون

چی میشه برگردی بازم به روزهای گذشته

هوای پاییزی چرا توی عشق ما نشسته است

شبهای رفتن تو شبهای بی ستاره است

ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پارست

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۸/۲۶

تا به کی در این پیله تنهایی به چشمانی فکر کنم

که از آن من نیستن

دیگر پوسیدم و آتش گرفتم و خاکستر شدم

صبر و طاقتم سر آمد

ولی باز هیچ نگفتم

جرمم عاشقیست

عاشقی چشمانت

عاشقی تمام وجودت

در طب لبانت روز و شب را با باران اشک گذران میکنم

تو چگونه طاقت آوردی گل باران را در دلم برویانی

چرا خواستی هر شبم بارانی شود

نمی دانم چه بگویم چگونه طاقت بیاورم بی مهریت را

دوستت دارم دوستت دارم و باز هم فریاد کنان می گویم دوستت دارم

و تاوان آن هر آنچه با شد خواهم داد

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۸/۲۶

عشق یعنی صدای بیداده گریه .سکوت تلخ فریاد .نیم نگاه شهامت در پس نقاب خیال

آخرین ترانه لالایی. گریه های بیصدا .نگاه پر زحسرت .آتش سوزان خاموش

چگونه میتوان فریاد زد وقتی حتی نفسی در سینه باقی نیست.

چگونه میتوان خاموش شد وقتی حتی جرعه ای سرما نیست.

من در پس چهره غمگینت فریاد بیصدا را دیدم.

من فریاد زدم اما صدای فریادم را چه کسی خواهد شنید؟

mohamadreza38
mohamadreza38
۱۳۹۲/۰۸/۲۶

پشت دیوارر حیاط

تو سکوت خلوت شب

با صدای نم نم بارون

من در آغوش تو

تو در آغوش من

چه لحظه زیبایی بود تورا بوسیدن

اما زمان کوتاه بود

و یک روز در پشت دیوار حیاط تنها به انتظار نشستم

تکیه بر دیوار زدم و گریه کردم

چون تو دیگر در آغوشم نبودی

تا گرمای تو قلب سردم را دوباره زنده کند

ولی یک خاطره زیبا در پشت حیاط یک ویلا بر جای ماند

0Reza
0Reza
۱۳۹۲/۰۸/۲۴

√ .سلامتی رفیقایی که روز قیامت فقط زمین از دستشون شاکیه،فقط بخاطر سنگینی رفاقتشون ! √

kamran_123456789
kamran_123456789
۱۳۹۲/۰۸/۲۰

چــــــگـــــ ونه درگیـــــ رت نباشـــــــ م!؟ وقتی فندک یادگاری ات سیگــــاری ام کـــــــــــــــــ رد!!!

reza_gh_72
reza_gh_72
۱۳۹۲/۰۸/۱۶

+++5

iman73
iman73
۱۳۹۲/۰۸/۱۵

جلوتر نیا
خاکستر میشوی
اینجا دلی را سوزانده اند...

asemani
asemani
۱۳۹۲/۰۸/۱۵

عالم همه محو گل رخسار حیسن است
ذرات جهان در عجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
زیرا که خدا نیز عزا دار حسین است