دیوار کاربران


LaMis
LaMis
۱۳۹۳/۰۴/۰۸

http://www.hamkhone.ir/member/42694/blog/view/127485/

واقعیت اجباری عالم خداوند ممنون میشم تشریفاااات کنید

+5+

=12

matin22
matin22
۱۳۹۳/۰۴/۰۷

matin22 :
دوست دارم برود

باید می رفت

ولی ماند در عمق سلولهایم

عمیق است؛ بسیار عمیق مثل یک زخم ....

گاهی می خراشد سطح کاذبی از روحم را ..

روح

چه واژه مبهمی

نمیدانم این نفرت عمیق چگونه در عمق روحم نفوذ کرده

همه میگویند دل من از حریر است !!!!!

چه بیهوده می اندیشند

دل من کینه ای عمیق در خود دارد که در زیر پرده های حریر نجوا میکند !!!

باید کوله بارش را بر دوشش بگذارم تا برود

باید برود باید .........

+++++5

adidas
adidas
۱۳۹۳/۰۴/۰۶

دوست دارم برود

باید می رفت

ولی ماند در عمق سلولهایم

عمیق است؛ بسیار عمیق مثل یک زخم ....

گاهی می خراشد سطح کاذبی از روحم را ..

روح

چه واژه مبهمی

نمیدانم این نفرت عمیق چگونه در عمق روحم نفوذ کرده

همه میگویند دل من از حریر است !!!!!

چه بیهوده می اندیشند

دل من کینه ای عمیق در خود دارد که در زیر پرده های حریر نجوا میکند !!!

باید کوله بارش را بر دوشش بگذارم تا برود

باید برود باید .........

fatemeh1234
fatemeh1234
۱۳۹۳/۰۴/۰۵

++++++5

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۰۴/۰۵

وقتی در رابطه دوستی بعضی ها به شارژ ایرانسل فکر میکنن و بعضی ها به مسایل جنسی..درک می کنی تنهایی زیاد هم بد نیست...!!!
+5
Mr_satan

MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۳/۰۴/۰۵



++++++++++5

adidas
adidas
۱۳۹۳/۰۳/۲۵

ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﻭ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻣﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﻪ
ﺩﺧﺘﺮ: ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻲ
ﭘﺴﺮ : ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯﺕ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ .
ﻭﺗﻠﻔﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺩﺧﺘﺮﺧﻴﻠﻲ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻭﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺮﻩ
ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﻋﮑﺲ
ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺁﻫﻨﮓ
ﻣﻮﺭﺩﻋﻼﻗﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﻭﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻩ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﺵ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻴﺎﺭﻥ ﻭ ﻣﻴﺮﻳﺰﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩﻳﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﻱ ﺍﺯﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ .
ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﭘﻴﺎﻡ ﺩﺍﺩ :ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻣﻮﻣﻴﺨﻮﻧﻲ ﺟﺴﻤﻢ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﻤﻤﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ
ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪﺑﻴﺪﺍﺭﻱ ﺟﺴﻢ ﻫﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ .
ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﻴﺮﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻗﻴﻘﺎ 3:34 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﮑﻮﺕ ﻭﺗﺎﺭﻳﮑﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭﺍﺯﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺩﺧﺘﺮﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﺮﺩ.
ﺻﺒﺢ ﻣﺎﺩﺭﺩﺧﺘﺮ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﻓت ﺗﺎ ﺑﻴﺪﺍﺭﺵ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺎﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭﻧﺪﻳﺪ .
ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻭﭘﻴﺎﭘﻲ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﺗﻮﺟﻬﺶ ﺭﻭﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﻲ ﺭﻓﺖ
ﭘﺴﺮﻯ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ .
ﭼﺸﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﮐﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ
ﺑﻮﺩ:
ﻋﺰﻳﺰﻡ, ﻋﺸﻘﻢ,ﺑﺨﺪﺍﺷﻮﺧﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ
ﻓﺮﺻﺖ ﺗﻮﺭﻭﺧﺪﺍ ....
ﺍﻭﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﺩﻗﻴﻘﺎﺳﺎﻋﺖ 3:35 ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻱ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭﭼﻴﺰﻱ ﮐﻪ ﻣﻴﺪﻳﺪ
ﺑﺎﻭﺭﻧﻤﻴﮑﺮﺩ ...
ﻛﻠﻴﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﺑﻪ ﺑﻨﺪﻟﺒﺎﺳﻰ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﮔﻴﺮﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ....
ﺁﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ....

LaMis
LaMis
۱۳۹۳/۰۳/۲۵

× . . . او لبخنــــــد میزند ツ و میـــ گوید : " رکــآب بـزن " من کنآرتم . . . ×

zeynab100
zeynab100
۱۳۹۳/۰۳/۲۵

سلام <
احیانا از من سوالی ندارید؟؟؟

http://www.hamkhone.ir/member/7110/blog … eynab100-/

صندلی داغ به مدت پنج روز واقعا داغه

MISS_TINA
MISS_TINA
۱۳۹۳/۰۳/۱۹

گاهی دلم میخواد, وقتی بغض میکنم,
خدا از آسمان به زمین بیاد, اشک هامو پاک کنه, دستم را بگیره و
بگه: اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!!
بــیـــا بــــــریــــــــم