دیوار کاربران


loveriran74
loveriran74
۱۳۹۳/۱۲/۲۰

http://www.hamkhone.ir/member/75924/blog/view/191807--/

5+

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۲۰

در جریان باشید که حاجی فیروز در فرهنگ باستانی ما کسی بود که در آتشکده نگهبان آتش بود و نمیذاشت آتیش خاموش بشه...
روی سیاه اون به خاطر دود ناشی از آتیش بود نه چیز دیگه ای، در ضمن گدایی نمی کنه بلکه اون با عجله پیش تر از همه می اومد به کوچه و خیابونها و شروع به جار زدن این موضوع که مردم آگاه باشید که بهار چند روز دیگه میرسه در واقع نوید بخش اومدن بهار بود...
و مردم به خاطر این خبر خوش به اون مژدگانی میدادند، اگه لباسش قرمزه بخاطر اینه که در فرهنگ میترایسم نگهبان آتش لباسی قرمز داشت و باید بدونید که فرهنگ مسیحیت و کریسمس بر گرفته از آیین میترایسم هست.

shabi
shabi
۱۳۹۳/۱۲/۱۹

وقتی تنهایی...

وقتی بی کسی...

وقتی هیشکی کنارت نیست...

دستتو بکن تو دماغت حالشو ببر...

↩ᄊªフ¡Ð☯
↩ᄊªフ¡Ð☯
۱۳۹۳/۱۲/۱۹

وقتی روزگار هولت میدهد ، قرار نیست بیفتی !

اگر به آسمان پیوند خورده باشی اوج خواهی گرفت


(+5)

raha_aa_m
raha_aa_m
۱۳۹۳/۱۲/۱۴

صبح امروزکسی گفت به من:
تو چقدر تنهایی !
گفتمش در پاسخ :
تو چقدر حساسی ؛
تن من گر تنهاست،
دل من با دلهاست،
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم،
یادشان دردل من ،
قلبشان منزل من...!
صافى آب مرا يادتو انداخت،رفيق!
تو دلت سبز،
لبت سرخ،
چراغت روشن!
چرخ روزيت هميشه چرخان!
نفست داغ،
تنت گرم،
دعايت با من!
(سهراب سپهری
doaye man vase u to in modat k nisam va ruzhay ayande

ƤƛƦӇƛM
ƤƛƦӇƛM
۱۳۹۳/۱۲/۱۳

+5

raha_aa_m
raha_aa_m
۱۳۹۳/۱۲/۱۲









mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۱۲/۱۲

ا حالا دقت کردین اگه عمو زنجیر باف همون اول که بهش گفتن زنجیر منو بافتی

میگفت نه دیگه مجبور نمیشد آخر کار صدای گاو و خروس و سگ از خودش دربیاره ؟

یکی نیست بگه مرد حسابی این چه کاریه آخه !

reyhaneh
reyhaneh
۱۳۹۳/۱۲/۱۰

زن اگر پرنده آفریده میشد؛حتمأ «طاووس »بود
اگر حیوان بود؛ حتمأ «آهو »بود
اگر حشره بود ؛ حتمأ «پروانه» بود
اما او« انسان »آفریده شد ...
تا« خواهر »و «مادر» باشد و ...«عشق »...
زن چنان «بزرگ» است که «اشرف موجودات»خداست
تا حدی که یک گل او را راضی می کند ٬
و یک کلمه او را به کشتن می دهد...
پس ای مرد مواظب باش !!!

mehdi2191
mehdi2191
۱۳۹۳/۱۲/۱۰

مستے من و چشمهاے ا ـــو قیامتے دیگر است. . .

من شاعر نیستم فقط گاهے چشمانــشـــ را به یاد مے آورم