بلاگ كاربران


  • هر روز من

  • هرجا که میرم تو اونجایی هرجا که میری من اونجا نیستم هر وقت دلم تنگ میشه واس تو هرجا که هستم رو به تو می ایستم هر روز من با این شروع میشه شاید الان تو فکر من باشی هر روز من با تو تموم میشه با تو که هر ثانیه همرا شی از طر ح چشمات یه نقاشی جا مونده روی میز تحریرم  تقدیر بی تاثیر نبود هرگز از رفتنت این بوده تعبیرم هر روز من با تو شروع میشه با تو که دنیای منو ساختی ویرون تر از دیروز شدم امروز دنیا…
  • این داستان مو به تن آدم سیخ می کنه

  • در مطب دکتر به شدت به صدا درامد . دکتر گفت: در را شکستی ! بیا تو در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود ، به طرف دکتر دوید : آقای دکتر ! مادرم ! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید ! مادرم خیلی مریض است. دکتر گفت: باید مادرت را اینجا بیاوری ، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم. دختر گفت : ولی دکتر ، من نمیتوانم. اگر شما نیایید او میمیرد ! و اشک از چشمانش…
  • تدبیر درست

  • در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید . او  اظهار داشته  بود  که  هنگام  خرید  یک بسته صابون  متوجه شده بود که  آن قوطی خالی است. بلافاصله  با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد  کارخانه  این مشکل  بررسی ،  و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلا…
  • حتما دانلود کنید...

  • بگویید بر گورم بنویسند زندگی را دوست داشت ؛ ولی آن را نشناخت مهربان بود ؛ ولی مهر نورزید طبیعت را دوست داشت ؛ ولی از آن لذت نبرد در آبگیر قلبش،جنب و جوشی بود ؛ ولی کسی بدان راه نیافت در زندگی احساس تنهایی می نمود ؛ ولی هرگز دل به کسی نداد و خلاصه بنویسید : زنده بودن را برای زندگی دوست داشت نه زندگی را برای زنده بودن دکلمه: م.د هنرمند: فریدون فروغی ----------------------------------- …
  • چشم امید

  • به طاها به یاسین به معراج احمدبه قدر و به کوثر به رضوان و طوبیبه وحی الهی به قرآن جاریبه تورات موسی و انجیل عیسیبسی پادشاهی کنم در گداییچو باشم گدای گدایان زهرا (س)چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ماهمه شیعه گردیم و بی تاب مولا غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت مامسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریاکه دنیا به خسران عقبا نیرزد به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.و این زندگانی فان…
  • مرحم عشق

  • آتش جان من از داد زدن هیچ نبود اسرار های من به دل قانع نبود پُر بودن دلم،از چشم های خیس بود حال بدم از روزگار مثل خورشید و ماه نبود آخه خورشید خانم واس ماه روشن بود این روزا داد زدن شده پُر کردن تنهایی من با خود سُخن گفتن شده طبیب قلب بیمار من کاش با داد و سُخن می شدم پادشاه تنهایی تا طبیبی شوم برای قلب های بیمار گیتی شاعر: محسن دلاور اینم یه شعر واس تمام تنها های دنیا مثل خودم…
  • محرم

  •   چه بارانی است که تن من خوی نم آن را گرفت نازنینم زهره ی روی زمینم به خدا بگو تاب و توان ندارم بی قرارم دوباره پیرهن مشکی آسمانی بر تن کردم آری،انگار صدای دهل و تعزیر ها می آید دوباره پرچم های سیاه روی دیوارهای تکیه خود نمایی می کند باز هم آقای بزرگوارمان،سرورمان حسین آمده آری باز هم محرم زمین و زمان آمده "السلام علیک یا اباعبدالله علیه السلام  "  شاعر: محس…
  • ناله های بارانی

  • سلام ای باران سلام ای همدم من دلتنگم کاش بباری تا مرحم دلم شی اشک من هم مثل تو می بارد میترسم مثل ایوب چشم به راه شوم ناله های تورا می شنوم در کنار دریای دلم چشم های گریانم تو را می خواهد گاه از تو دوباره جان بگیرم گاه بی تو از نفس کشیدن باز بمانم  کمکم کن،کمکم کن تا دوباره از تو جان بگیرم ...سلام ای ناله ی بارون ...سلام ای چشمای گریون شاعر: محسن دلاور…
  • گذشت قرن ها

  • قرن ما شاعر اگر داشت هوا بهتر بود خار هم كمتر نبود از گل بسا گل تر بود قرن ما شاعر اگر داشت كه كبوتر با كبوتر باز با باز نبود شعار پرواز واي بر ما كه تصور كرديم عشق را بايد كشت در چنين قرني كه دانش حاكم است عشق را از صحنه دور انداختن ديوانگي ست درماندگي ست شرمندگي ست قرن قرن آتش نيست قرن يك هواي تازه است فكرها را شستشويي لازم است گم شديم گر در ميان خويشتن جستجويي لازم است نازنين ها!! از سياهي تا س…