Toska
۱۳۹۳/۰۲/۱۳
غمگینم
همانند زنی که عاشق سرباز دشمن شده است . . .
*******************
غمگینم
همانند پرنده ای که شوق پرواز ندارد ، نای آواز ندارد . . .
************************
غمگینم
همانند مادر بی سوادی
که دلش هموای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد . . . :-<
********************************
غمگینم
همانند عکسی در اعلامیه ترحیم
که لبخندش, دیگران را می گریاند . . .
*********************************
غمگـــــــــــــــــــینم
همانند سرباز ِ گـــــــــــــم شده در جنگ ;
کـــــــــــــــــــــور شد و ندارد هیچ فشنگ . . .
**********************************************
غمگینم
همانند سرباز وفاداری
که پسرش جاسوس دشمن بوده است . . .
******************************
غـمگیـنـم
همانند کـودکـی مـعـلـول
کـه تـازه بـه تفـاوتـش پـی بـرده . . .
*****************************
غمگیــنـم
همانند درختـی کـه
در مســیرِ کارخـانـهء "چــوب بُــری" قــرار گـرفتـه است . . .
*************************
غمگینم
همانند
پدری که مرگ فرزندش را قبول نمی کند
و خود را با او مُرده می داند
و اشک هایش را شاید مدتها کسی ندیده بود
اما حالا
بدون اشک کسی او را نمی بیند . . .
******************************
غمگینم
همانند پیرزنی در مسجد سلیمان,
که لوله های گاز همه ی ایران
از کوچه اش می گذرد
و گاز ندارد . . .
********************
غمگیــنم
همانند مــــادرم
کـه او آیــنـــده ام را طــور دیـــگری تـــصــــور کـــرده بــــود . . .
*********************************************
غمگیــنم
همانند جـوان مـحکوم بـه اعـدام
کـه بـه عـنوان آخـرین درخـواسـت،
پکـی بر سـیگـار را طلب می کند . . .
******************************
غمگیــنم
همانند
جوانی که میگوید...
دست بر دلم مگذار می سوزی
داغ خیلی چیز ها بر دلــــــــــــــم مانده . . .
***********************************
غمگینم
همانند قـــــــــــــــمار بازی
که خشت هایش درست انتخاب کرد
اما سرنوشتش را کج . . .
*************************************
غمگینم
همانند کسی که کاسه اش خالی بود ;
از غـــــــــــــــذا نه ;
ازِ تقسیم بختــــــــــــــــ . . .
************************
غمگینم
همانند جوان ِ لحظه ی اعدام ;
بـــــــــه گریـــــــــــه مــــــــــادرش میـــــخـــندید ;
خاطرش آمد بچگی اش گفته بود :
خنده ات آرامم میکند . . .
****************************************
غمگینم
همانند پیرمرد ِ سیگار فروش ;
در حسرت این ماند که تعارف کند
کسی در تنهاییش سیگاری به او . . .
*********************************
غمگینم
هماننـــــــــــد پادگانـــــــــــــت ای روزگار ;
اضاف زدی برایم خشم شبت را . . .
***************************
غمگینم
همانند کودکی که از زلزله نجات پیدا کرد ;
اما با پس لــــــرزهای دلش چه کند . . .
****************************
غمگینم
همانندچوپانی که همه ســــــــــاده بودنش را
به "پشت ِکوه " بودنش ترجمه میکنند . . .
**********************************
غمگینم
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده
و به این فکر می کند که چگونه بمیرد؟
گرسنه و آزاد، یا سیر و اسیر...؟
*****************************
غمگینم همانند مرده ای
که توان تسلی دادن به بازماندگانش را ندارد . . .
*************************************
خدا را چه دیدی
شاید یک روز " درد " هم قیمت پیدا کرد
و ما ثروتمند شدیم
کاش زندگی هم درب خروجی داشت ...
+++++5+++++
|