دیوار کاربران


alireza1487
alireza1487
۱۳۹۲/۰۱/۳۱

همه ي مداد رنگي ها مشغول بودند ...

به جز مداد سفيد...

هيچ کسي به او کار نمي داد...

همه مي گفتند :

تو به هيچ دردي نمي خوري ...

يک شب که مداد رنگي ها...

توي سياهي کاغذ گم شده بودند...

مداد سفيد تا صبح کار کرد...

ماه کشيد...

مهتاب کشيد...

و آنقدر ستاره کشيد که

کوچک وکوچک و کوچک تر شد...

صبح توي جعبه ي مداد رنگي...

جاي خالي او...

با هيچ رنگي پر نشد....................... .

5+++