بلاگ كاربران


  • پسربودم یعنی؟؟؟؟؟

  • قابل توجه دخترانی که میگویند خوش به حال پسرااا اونا آزادند.... پسر بودن یعنی نافتو که بریدن روش 2 سال حبس هم بریدن.. پسر بودن یعنی فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن بعدش جامعه بزرگت میکنه.. پسر بودن یعنی فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول بشی.. پسر بودن یعنی بعد 18 دیگه یا سربازی یا سرباری.. پسر بودن یعنی استرس سربازی و حسرت درسخوندن بدون استرس.. پسر بودن یعنی بعد بابا مردِ خونه بودن سنم نمیشن…
  • قمار

  • وقتی دنیات به اندازه یک نفر کوچیک میشه و یک نفر به اندازه خدا برات بزرگ میشه قمارسنگینی کرده ای.
  • مورچه

  • روزی شخصى مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود. از او پرسید: که چرا این همه سختی را متحمل می شود؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته است اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. شخص فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام دهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم. شخص كه تحت تأثیر تلاش مورچه قرار …
  • حرمت گذاشتن

  • ساکت که می مانی می گذارند به حساب جواب نداشتنت! عمراً بفهمند داری جان می کَنی تا حرمت ها را نگه داری!...
  • زمان ازدواج

  • ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﺍﻧﺎ ﮔﻔﺖ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺷﻮﺩ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﺎﻟﯽ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ! ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﺴﻤﯽ؟ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﮑﺮﯼ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧه! ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺍُﺳﮑﻞ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﭘاسخ داد : آری…
  • چگونه گوشی خیس شده را نجات دهیم؟!

  • مرحله اول: بدون فوت وقت و هیچ گونه معطلی، گوشی را خاموش کنید. این کار را به سرعت و در عرض یکی دو ثانیه بعد از حادثه انجام دهید- حتی پیش از آنکه گوشی را با لباستان خشک کنید! هدف این است که تا قبل از اینکه آب بتواند به مدارهای الکتریکی دست پیدا کرده و باعث اتصالی شود، گوشی خاموش شود. اگر می‌خواهید چک کنید که آیا موبایل کار می‌کند یا خیر، دست نگه دارید، فشردن دکمه‌ها شانس تاثیر مخرب رط…
  • اهو

  • صیادی، یک آهوی زیبا را شکار کرد واو را به طویله خران انداخت. در آن طویله، گاو و خر بسیار بود. آهو از ترس و وحشت به این طرف و آن طرف می‌گریخت. هنگام شب مرد صیاد، کاه خشک جلو خران ریخت تا بخورند. گاوان و خران از شدت گرسنگی کاه را مانند شکر می‌خوردند. آهو، رم می‌کرد و از این سو به آن سو می‌گریخت، گرد و غبار کاه او را آزار می‌داد. چندین روز آهوی زیبای خوشبو در طویله خران شکنجه…
  • دیوانه دانا

  • دیوانه دانا در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچه بچه ها قرار میگیرد.روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبه خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی میکرد.او را به خانه بردم و پرسیدم: چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند را از خود نمیرانی؟؟  با خنده گفت:"مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از …
  • گوسفند

  • ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ. ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺞ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ. ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊ ﺑﻊﮐﺮﺩﻡ.ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥﭼﺎﻗﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺿﺎ، ﭘ…
  • یارانه

  • ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ :ﻣﻦ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﯾﺪ ﻣﺎﻝ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯿﻪ؟؟؟؟ ﺷﺎﮔﺮﺩ :ﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ!!!!