بلاگ كاربران


کلاسها این هفته برگزار نمیشه .من زودتر امدم مشهد .الانم دانشگاه خلوته.من تو اتاقم تنها هستم .میرم تو خیابون گشتی میزنم پارکی میرم
بعدش هم رفتم خونه اقوام .چون هم جلوی دانشگاه و مشهد هم شلوغ بود.که مادرم و خواهرم هی تماس میگرفتند تو نری .یهو نری قاتیشون بشی برو خونه عمه اینا منم اونجا راحت نیستم .ولی رفتم .اخه اول پریسا زنگ بزنه یا خودم نمیشه هی بگم ببخشید .پسر عمه منم که مارمولکی هست همتا نداره گوشاش هم مثل رادار میمونه .عمه هم که به پرپام میپیچه فدات بشم رهام جون شوهر عمه هم که بنده خدا از سر کار میاد سرش میزاره رو بالش میره خواب ناز .دیشب هم شوهر عمه ام اومد گفت خیابونها شلوغ بود .کمی حرف زد بعد گفت شام حاضره مگه نمیدونید مهمون داریم منم گفتم غصه منو نخورین از من مایه نزارین دیگه ..پسر عمه ام میلاد هم بریم سالن فوتسال یک یار کم داریم .گفتم اخه عمه ام فوتبالیست بوده .عمه هم گفت گل گفتی زندگی این شده فوتبال .منم رفتم دروازه ایستادم.بر عکس گل نخوردن .هیچی گفتند پس فردا هم بیا .کی میری تهران که میلاد گفت رهام پسر دایی منه مشهد دانشجو هست کلا میاد.گفتم اخه از تو نظر خواستند .به تو چه .گفت از خدات باشه .عمه میگه این مشهده به ما سری نمیزنه خوب از همینجا بره دانشگاه البته منم گفتم نه خوابگاه بهتره هم کلاسیهامه میتونم درس بخونم .رویا هم زنگ زد به عمه .عمه هم هیچی دختر به ما سر بزن و از این حرفا .. فعلا که اونجام .ولی من خدایش هر دو هفته یکی دو شب میرم خونشون اونا فقط تابستان از شمال اومدند یک هفته خونه ما بودند و خونه عموم رفتند من دختر عمه هم دوتا دارم که یکیشون خونه خودشه و یکیشون هم کلاس 12 هست با اونا هم راحت هستم عمه ام مهربونه چیزی ببینه به کسی نمیگه ولی منم مارمولک بازی در میارم نم پس نمیدم بچه مثبت نشون میدم و جلوی میلاد ابدا هر چند میدونم دوست دختر داره شبا تا نصف شب فک میزنه یا پیام میفرسته تا لنگ ظهر میخوابه ومنم صبح 6 بیدارم میرم برای عمه نون میگیرم گاهی میرم براش خرید و ظهری که میخوان نهار درست کنند میلاد یاد صبحانه میافته مارمولک دانشگاه ازاد میره

به اشتراک بگذارید : google-reader yahoo Telegram
نظرات دیوار ها


نخستین نظر را ایجاد نمایید !